ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 136 از 146 نخست ... 3686126134135136137138 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1,351 به 1,360 از 1456

موضوع: حرف دل

  1. #1351
    تاریخ عضویت
    2011/10/12
    محل سکونت
    زمین خدا
    نوشته ها
    2,166
    امتیازها
    93,367
    سطح
    100
    10,392
    کاربر حرفه ای کامپیوتر

    Post

    می دانم دیگر برای من نیستی اما
    دلی که تنگ باشد این حرف ها را نمی فهمد
    مهربانتر از من دیدی نشانم بده
    کسی که بارها بسوزانیش و باز هم با عشق نگاهت کند
    به من قول بده در تمامی سال هایی که باقی مانده
    تا ابد مواظب خودت باشی
    دیگر نیستم که یادآوری ات کنم ...

    ehsannalizadeh
  2. #1352
    تاریخ عضویت
    2014/09/23
    نوشته ها
    81
    امتیازها
    5,456
    سطح
    47
    147
    کاربر انجمن
    آب دارد تا همیشه بوی او*********از عرق های سر زانوی او

    Mob:Asus B550 F__Cpu:Amd 5600X__ Ram:Teamgroup Vulcan Z 8X2Gb 3200 CL16__Gpu:Asus Rtx Strix 2060 OC__Ssd:Adata S11 Pro 512Gb__Hdd: Seagate Iron Wolf 6Tb__Psu:Green Hp+ 700W__Cas:Green Z8 Panzer Max__Spk:Green Gs330-Bt__Mon:Samsung C27Fg70 1080P 144Hz__Mos:Logitech G403__Key:Msi Vigor Gk70
  3. #1353
    تاریخ عضویت
    2011/10/12
    محل سکونت
    زمین خدا
    نوشته ها
    2,166
    امتیازها
    93,367
    سطح
    100
    10,392
    کاربر حرفه ای کامپیوتر

    Post

    خالي ام ! خالي از آواز، خالي از جرأت پرواز


    اي غزل ترين ترانه ! منو از ازل بيآغاز


    من و پر کن از ستاره، از يه فرياد دوباره


    از يه آهنگ قديمي که خريداري نداره


    من و پر کن از پرستو، از شب نگاه آهو


    از تو خاکستر دريا، زنده شو ترانه بانو !


    بگو از شب تا خروسخون فاصله چند تا ستاره ست ؟


    بگو کي لحظه ي ناب اون تولد دوباره ست؟


    بگو تا سفره ي هف سين چند تا يخبندون سرده ؟


    بگو چشماي ترانه چند تا بغض و گريه کرده ؟


    بگو با مني که نبض روزگار و دست بگيرم


    بگو تا از اين زمونه خنده هام و پس بگيرم


    بگو هستي که بمونم ، پشت زندگي نميرم


    تو که قصه تو قصه نباشي ،‌ از تموم قصه سيرم


    خالي ام ! خالي از آواز ، خالي از جرأت پرواز


    اي غزل ترين ترانه ! منو از ازل بيآغاز


    من و پر کن از ستاره ،از يه فرياد دوباره


    از يه آهنگ قديمي که خريداري نداره


    من و پر کن از پرستو ، از شب نگاه آهو


    از تو خاکستر دريا ،زنده شو ! ترانه بانو !


    ترانه ي سکوتم و تنها تو مي شنوي عزيز!


    عطر زلال غزل و رو تن واژه هام بريز !

    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: 1407748227_87258163346184276126.jpg
مشاهده: 12
حجم: 39.2 کیلو بایت
    ehsannalizadeh
  4. #1354
    تاریخ عضویت
    2013/09/13
    محل سکونت
    Milky Way Galaxy, Solar System, Planet Earth, Islamic Republic of IRAN
    نوشته ها
    280
    امتیازها
    20,652
    سطح
    90
    1,387
    کاربر انجمن
    تو را دارم چه غم دارم ابوالفضل ای علمدارم ؟
    چه سان نعش تو بردارم ؟
    چه سان رو در حرم آرم ؟
    نه قوت در کمر دارم... ابوالفضل علمدارم...
    نگهبان حرم عباس...امید خواهرم عباس... پناه دخترم عباس... چه سان نعش تو بردارم ؟
    آه... بیا برگرد خیمه ای کس و کارم... منو تنها نگذار ای علمدارم...منو تنها نگذار ای علمدارم... ای علمدارم...

    علی فانی - علمدار
  5. #1355
    تاریخ عضویت
    2013/07/22
    محل سکونت
    Planet Earth
    نوشته ها
    243
    امتیازها
    5,002
    سطح
    45
    1,029
    کاربر انجمن
    ای کاش اینقدر مشغله نبود تا کمی بیشتر هم رو دوست داشتیم...:emptiness:@};-


    MAYBE#
  6. #1356
    تاریخ عضویت
    2013/02/26
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    202
    امتیازها
    7,328
    سطح
    56
    507
    کاربر انجمن
    فکر میکردم گذر زمان حلش میکنه!!فکر مکیردم با گذر زمان یادم میره!!نمیدوستم با گذشت زمان فقط داغ دلم بیشتر میشه!!نمیدونستم گذر زمان هیچ چیزی رو حل نمیکنه!!بلکه بیشتر پیچیده ترش میکنه!!نمیدوستم بعد یه چیزای هیچ وقت دیگه زندگیت زندگی قبلی نمیشه!!خیلی دلم تنگه!!کاش زمان دنده عقب داشت!!
    اگر بتوانیم واردذهن فردی بشویم
    مهم نیست فردب عادی یا اوتستیک یا...باشدیاخیر
    به جای اینکه آنهارابه خاطرغیرعادی بودنشان مجازات کنیم
    چراازمنحصربفردبودنشان تجلیل نمیکنیم و هرکس که تخیلات رهاشده داردراتشویق نمیکنیم؟
    -
    These wounds won't seem heal

    This pain is just too real
    ...There's just too much that time cannot erase
    -
    مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
    -

    کمک به کودکان سرطانی
    (واریزاینترنتی به موسسه معتبر محک)

  7. #1357
    تاریخ عضویت
    2011/10/12
    محل سکونت
    زمین خدا
    نوشته ها
    2,166
    امتیازها
    93,367
    سطح
    100
    10,392
    کاربر حرفه ای کامپیوتر

    Post

    زندگي يک چمدان است که مي آوريش
    بار و بنديل سبک مي کني و مي بريش


    خودکشي مرگ قشنگي که به آن دل بستم
    دست کم هر دو سه شب سير به فکرش هستم


    گاه و بي گاه پر از پنجره هاي خطرم
    به سرم مي زند اين مرتبه حتما بپرم


    گاه و بي گاه شقيقست و تفنگي که منم
    قرص ماهي که تو باشي و پلنگي که منم


    چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
    اين غم انگيز ترين حالت غمگين شدن است


    قبل رفتن دو سه خط فحش بده داد بکش
    هي تکانم بده نفرين کن و فرياد بکش


    قبل رفتن بگذار از ته دل آه شوم
    طوري از ريشه بکش اره که کوتاه شوم


    مثل سيگار خطرناک ترين دودم باش
    شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش


    مثل سيگار بگيرانم و خاکستر کن
    هرچه با من همه کردند از آن بدتر کن


    مثل سيگار تمامم کن و ترکم کن باز
    مثل سيگار تمامم کن و دورم انداز


    من خرابم بنشين زحمت آوار نکش
    نفست باز گرفت اين همه سيگار نکش


    آن به هر لحظه تبدار تو پيوند منم
    آنقدر داغ به جانم که دماوند منم


    توله گرگي که در انديشه شريان مني
    کاسه خوني جگري سوخته مهمان مني


    چشم بادام دهان پسته زبان شير و شکر
    جام معجون مجسم شده اين گرگ پدر


    تا مرا مي نگرد قافيه را مي بازم
    بازي منتهي العافيه را مي بازم


    سيب سير است تن انگيزه هر آه منم
    رطب عرش نخيل و قد کوتاه منم


    ماده آهوي چمن هوبره سينه بلور
    قاب قوسين دهن شاپري قلعه دور


    مظهر جان پلنگ ام که به ماه مي بندم
    و به جز ماه دل از آدم و عالم کندم


    ماه بيرون زده از کنگره پيرهنم
    نکند خيز برم پنجه به خالي بزنم


    خنده هاي نمکين ات تاب درياچه قم
    بغض هايت رقمي سردتر از قرن اتم


    موي برهم زده ات جنگي انبوه از دود
    و دو آتشکده در پيرهنت پنهان بود


    قصه هاي کهن از چشم تو آغاز شدند
    شاعران با لب تو قافيه پرداز شدند


    هر پسر بچه که راهش به خيابان تو خورد
    يک شبه مرد شد و يکه به ميدان زد و مُرد


    من تو را ديدم و آرام به خاک افتادم
    و از آن روز که در بند توام آزادم


    چشممان خورد به هم صاعقه زد پلکم سوخت
    نيزه اي جمجمه ام را به گلوبند تو دوخت


    سرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسيد
    سرطاني شدم و مرگ لبم را بوسيد


    دوزخ ني شدم و شعله دواندم به تنت
    شعله پوشيدم و و مشغول پدر سوختنت


    خودم آمدم انگار تويي در من بود
    اين کمي بيشتر از دل به کسي بستن بود


    پيش چشم همه از خويش يلي ساخته ام
    پيش چشمان تو اما سپر انداخته ام


    ناگهان دشنه به پشت آمد و تا بيخ نشست
    ماه من روي گرفت و سر مريخ نشست


    آس در مشت مرا لاشخوران قاپ زدند
    کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدند


    چاي داغي که دلم بود به دستت دادم
    آن قدر سرد شدم از دهنت افتادم


    و زميني که قسم خورد شکستم بدهد
    و زمان چمبره زد کار به دستم بدهد


    تو نباشي من از آينده خود پير ترم
    از خر زخمي ابليس زمين گير ترم


    تو نباشي من از اعماق غرورم دورم
    زير بي رحم ترين زاويه ساتورم


    تو نباشي من اين پنجره ها هم زرديم
    شايد آخر سر پاييز توافق کرديم


    هر کسي شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
    من تو را دود دهن روي دهانم زد و رفت


    همه شهر محياست مبادا که تو را
    آتش معرکه بالاست مبادا که تو را


    اين جماعت همه گرگند مبادا که تو را
    پي يک شام بزرگند مبادا که تو را


    دانه و دام زياد است مبادا که تو را
    مرد بدنام زياد است مبادا که تو را


    پشت ديوار نشستند مبادا که تو را
    نا نجيبان همه هستند مبادا که تو را


    تا مبادا که تو را باز مبادا که تو را
    پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را


    دل به دريا زده اي پهنه سراب است نرو
    برف و کولاک زده راه خراب است نرو


    بي تو من با بدن لخت خيابان چه کنم
    با غم انگيز ترين حالت تهران چه کنم


    بي تو پتياره پاييز مرا مي شکند
    اين شب وسوسه انگيز مرا مي شکند


    بي تو بي کار و کسم وسعت پشتم خالي ست
    گل تو باشي من مفلوک دو مشتم خالي ست


    بي تو تقويم پر از جمعه بي حوصله هاست
    و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست


    پسري خير نديده م که دگر شک دارم
    بعد از اين هم به دعاهاي پدر شک دارم



    مي پرم دلهره کافي ست خدايا تو ببخش
    خودکشي دست خودم نيست خدايا تو ببخش
    ehsannalizadeh
  8. #1358
    تاریخ عضویت
    2015/01/04
    محل سکونت
    لارستان - فارس
    نوشته ها
    896
    امتیازها
    17,540
    سطح
    84
    1,245
    کاربر انجمن
    انسانیت به چه معناست ؟

    سال پیش با دختری رو به رو شدم که مادرزادی از ارنج به بعد دست نداشت واسه نوشتن ...
    و ازم خواهش کرد که باهاش برم به مدرسه واسه امتحان دادنش کمکش کنم ...
    به قدری ناراحت و تو خودم گم شده بودم که انگار دنیا واسم بی ارزش شده بود...
    از اینکه میدیدم واسه اینکه در حقش خوبی کنن چجور به خواهش کردن افتاده بود . ولی هیچ کسی بهش کوچیکترین اعتنای نمیزاشت

    میشود غم ناراحتی هاش و حس کرد همچنین تو چشماش نا امیدی رو ...

    من تا جای که میشود از بار ناراحتی هاش کم کردم و سعی میکردم هر موقع کمک میخواست تا جای که ازم ساخته بود و توانش داشتم کمکش کنم

    زمان در حال گذشت بود و اون روز به روز نا امید از اینکه هیچ کسی درکش نمیکند اینکه میشه با کوچکترین کمک بزگترین ناراحتی هاشو از ذهن زیبایش پاک کرد ...

    یه روز شرایط واسم به قدری سخت شد که نتوانستم واسه اخرین امتحاناتش خودم و برسونم . و اونم سر جلسه خودش و صحفه های سفید موند ...

    اون روز خیلی واسم ناراحت کننده بود و احساس خیلی بدی داشتم
    ولی خیلی دیر شده بود ....

    این غم ها به قدری واسش درناک بود که حس میکرد تنها راه رهایی از اوناست و رسیدن به ارمش عبدی ....

    روز بعدش اون از ساختمان مدرسه خودش رو پرت کرد


    گاهی ما غافل از اینکه میشود با کوچیک ترین خوبی هامون بزرگ ترین دل هارو شاد کنیم و حس خوشی ببخشیم از نا امیدی ها کاسته کنیم . به ارزش اینکه انسانیت خودمون رو استوار نگه داریم .

    گاهی تنها یک خوبی چنان خوشی لذت بخشی نسیبمان میکند که هیچ وقت از یادمون بیرون نمی رود

    زندگی سرشار از خوشی هاست اگه خودمان اون هارو بسازیم با تنها به کار گرفتن انسانیت . با تنها به کار گرفتن از خود گذشتگی با تنها به کار گرفتن .....

    نیاز نیس ادم جواب خوبی هاشو ببینه . مهم ارزش خوبی هاشه که عینه دانه در دل همیشه جاویدان میمونه . مهم حس خوشیه . مهم خوشبختیه . مهم خوشنودی بالا سریه

    خوب بودن به معنایه انسانیته . انسانیت به معنای خوشبختی
    واسه یه حس ِ تازه جنگیدن
    جالب این عشق تازه فهمیدن
    دلگیر از این مردابم من
    اَ وقتی که توش قاصدک دیدم

  9. #1359
    تاریخ عضویت
    2011/10/12
    محل سکونت
    زمین خدا
    نوشته ها
    2,166
    امتیازها
    93,367
    سطح
    100
    10,392
    کاربر حرفه ای کامپیوتر

    Post

    نقل قول نوشته اصلی توسط th e nd نمایش پست ها
    فایل پیوست 27533

    از صبح همه‌ي فرداها مي‌ترسم
    اگر رنگ روز
    آميخته با تبسّم تو نباشد . . .
    از صبح همه‌ی فرداها می ترسم
    حال که رنگ روز
    آمیخته به ...
    ehsannalizadeh
  10. #1360
    تاریخ عضویت
    2015/08/31
    نوشته ها
    35
    امتیازها
    269
    سطح
    5
    7
    کاربر جدید
    ما زهر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم
    عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم

    گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانه ها
    صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم....


صفحه 136 از 146 نخست ... 3686126134135136137138 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1,351 به 1,360 از 1456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •