ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 3 از 7 نخست 12345 ... آخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 70
  1. #21
    تاریخ عضویت
    2012/08/01
    محل سکونت
    نسیم city
    نوشته ها
    1,252
    امتیازها
    22,981
    سطح
    93
    2,105
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammadmobasheri نمایش پست ها
    بعدا سوتی های خودم رو هم میگم ولی این اعتراف دختر خاله هام داغ داغ

    من دو تا دختر خاله دو قلو دارم
    مدتی قبل اونها برای تدریس به یک آموزشگاه زبان مراجعه میکنند. تو آموزشگاه آقایی از اون ها میپرسه که اونجا چکار دارند. اونها هم با لحن خاصی میگن با شما کار نداریم و از اون آقا دور میشن و میرن پیش کسی که بهش معرفی شده بودن. اون فرد هم دختر خاله هام رو میفرسته دفتر رئیس. وارد دفتر که میشن چشماشون از تعجب گرد میشه؛ خب دیگه حتما فهمیدین که آقای رئیس کسی نبوده جز همون آقایی که اول میخواسته کمکشون کنه. از بقیه اتفاقات هم من خبری ندارم.
    خب تا اینجای داستان به کنار میرسیم سر قسمت هندی ماجرا
    یازدهم همین عیدی که گذشت مراسم عقد آقای رئیس با یکی از دختر خاله هام برگزار شد. :دی
    !!!!! عجب ماجرایی !!!!!
    حالا شانس اوردی که اون آمزشگاه 2 تا مدیر نداشته:-j
    (امید وارم ناراحت نشی!!! شدیم شدی دیگه! چه میشه کرد (:دی )

  2. #22
    تاریخ عضویت
    2011/11/10
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    3,909
    امتیازها
    113,930
    سطح
    100
    12,120
    کاربر فعال
    حدودای تابستون 89 بود که برای اولین بار فن پردازنده رو از روش برداشتم و دیدم یه ماده ای زیر فن و روی پردازنده پخش شده , پس کلا اون ماده رو پاک کردم چون فکر کردم چیز بدیه و اون ماده چیزی نبود جز خمیر سیلیکون :|
  3. #23
    تاریخ عضویت
    2012/08/01
    محل سکونت
    نسیم city
    نوشته ها
    1,252
    امتیازها
    22,981
    سطح
    93
    2,105
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط n8-yaser نمایش پست ها
    حدودای تابستون 89 بود که برای اولین بار فن پردازنده رو از روش برداشتم و دیدم یه ماده ای زیر فن و روی پردازنده پخش شده , پس کلا اون ماده رو پاک کردم چون فکر کردم چیز بدیه و اون ماده چیزی نبود جز خمیر سیلیکون :|
    دقیقا دوست من x هم همین کارو کرده بود!!!! وقتی ازش پرسیدم پس خمیر سیلیکونی کو؟ گفت همون سفیده! گفتم آره!
    گفت ازش خوشم نمیاد خیلی کثیف و...! برای همین پاکش کردم!!!!!!!!:|

  4. #24
    تاریخ عضویت
    2012/03/30
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    2,016
    امتیازها
    85,958
    سطح
    100
    10,650
    مشاور انجمن
    توی یه آزمایشگاه بودم(مرحله اول جشنواره ی جوان خوارزمی/اصطلاحا مرحله ی استانی) من هم مثل همه با خودم اختراعی که کرده بودم رو همراه داشتم و منتظر بودیم داوران از راه برسن و کار شروع بشه. من و هم تیمی خودم داشتیم با دستگاهمون سروکله میزدیم که دیدم یه نفر پشت سرمون واستاده و داره نگاه میکنه منم یه نگاه کردم،(اون آقا ظاهر ساده ای داشت و میانسال بود) با خودم گفتم حتما آبدارچی اینجاست. جلوتر اومد و خیلی متواضعانه و با لبخند، با صدایی آروم از من پرسید: این دستگاه چه کاری انجام میده؟. منم کوتاهترین جوابی که میتونستم بدم رو دادم و دوباره سریع خودمو مشغول کارم کردم. بعد که داوران اومدن دیدم اونم داره کنار داوران راه میره ولی خیلی زود غیبش زد، خلاصه اون مرحله تموم شد و موفق شدیم از اون مرحله موفق بیرون بیایم. از آزمایشگاه که خارج شدم دیدم اون آقا، با ما اومد بیرون نشست صندلی عقب یه ماکسیمای مشکی به راننده یه اشاره کرد و رانند هم راه افتاد. به دوستم که کنارش ایستاده بودم (که تجربه ی زیادی در جشنواره ی خوارزمی داشت وقبلا داور جشنواره بود) با تعجب گفتم اون آقا کی بود؟ دوستم میدونین چی گفت؟ حدس بزنید... گفت اون آقا مشاور رئیس جمهوره!!!8-x
    چند ماه بعد همون آقا(مشاور رئیس جمهور) رو توی اخبار شبکه ی یک دیدم که با چندتا مخترع دیگه رفته بودن روسیه!
  5. #25
    تاریخ عضویت
    2012/06/04
    محل سکونت
    نصف جهان
    نوشته ها
    163
    امتیازها
    4,286
    سطح
    41
    482
    کاربر انجمن
    چهار سال پیش با دوستم رفتم کتابخونه مرکزی تا کتابامونو تحویل بدیم وبرگردیم یادمه که روز آخر تحویل کتابم بود و تو اون ساعتی هم که ما رفته بودیم کتابخونه قلقله بود از جمعیت(دختر و پسر) ما یهو نفهمیدیم چطور شد پامون گرفت به صندلی وسط سالن و پهن شدیم کف کتابخونه الهی برا هیچکدومتون اتفاق نیفته جمعیت حاضرو بگی همه چشما سمت ما در حال خنده منو بگی از خجالت میخواستم زمین اونجا دهن باز کنه من برم توش .میدونین چکار کردم؟بلافاصله از جام بلند شدم و بدون اینکه کتابو تحویل بدم سرمو انداختم زیر از کتابخونه زدم بیرون...!:-s
    mb:G1.Sniper Z87
    cpu:Core i7 4770k @4.5
    vga:Windforce3x GTX770 OC 4GB
    ram:G.Skill RipjawsX 1600(2*8)16GB cl9
    ssd:Transcend320 256GB
    cooler:Enermax ELC240
    psu:Enermax Revolution 85+ 1020W SLI
    case:X9 Predator v.2

    mous&keybord:Farasoo Z80
    monitor:Asus VX238



  6. #26
    تاریخ عضویت
    2012/08/01
    محل سکونت
    نسیم city
    نوشته ها
    1,252
    امتیازها
    22,981
    سطح
    93
    2,105
    کاربر انجمن
    اعتراف میکنم:
    یه بار امدم به دوستم x موتور سواری یاد بدم!
    ساعت 12-1 شب که کوچه ها نسبتا خلوت بودن بردمش برای آموزش!
    اول ترکم سوارش کردم و دونه دونه اجزائ موتور رو توضیح دادم که چجوری کلاج رو ول کن چجوری دنده بده و....
    بعد که دیدم یاد گرفته نشستم ژشتش و فرمون رو دادم دستش! بعد دستم رو گزاشتم رو دستاش (روی کلاج و..) وگفتم میزان کنترلت باید اینجوری باشه این قدر کم کنه اینقدر گاز بده و...
    خلاصه همچین توضیح دادم که اگه یه آموزشگاه من رو حین تدریس میدید استخدامم میکرد!
    این توضیحات رو دادمو با یکم درد سر رفتن و امدن رو خوب یادش دادم
    دیگه راحت میروند - تا دیدم خوب میرونه و اعتماد به نفسش خوب شده و رو به بالاست پیاده شدم و گفتم خودت بورو ! اول قبول نکرد و با یکم دل گرمی و هندون گزاشتن بغلش که تو میتونی استعدادت خوبه و... راهیش کردم
    گفتم تا پیش اون پِژو بورو و برگرد
    آقا این حرکت کرد سمت پژو ! نزدیکیهای پِژو که رسید دیدم این سرعتش کم نشد بودو بودو رفتم سمتش که کوبید به پژو و کل سپرو داغون کرد(نه من گواهی رانندگی دارم و نه اون!!!!)
    آژیر ماشین در امد من هم بعد از30-40 ثانیه دویدن خودم رو رسوندم
    بهش میگم سری پیاده شو میگه میخوای منو تنها بزاری
    منو میگی تو اون لحظه :|
    میگم آخه کی میخواد تو رو بدون موتور بگیره! خلاصه با هزار بدبختی پیادش کردم و موتور رو برداشتمو د فرار!!!!
    بعد از رسیدن به خونه میگم : من میخوام موتور رو بردارم در رم بعد تو میگی من رو تنها میزاری!!! با کمال خون سردی میگه آره الانشم میگم تنهام گزاشتی اگه صاحب ماشیین میومد ! !اگه......
    خلاصه پدرم درامد تا یادش دادم!

  7. #27
    تاریخ عضویت
    2012/03/30
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    2,016
    امتیازها
    85,958
    سطح
    100
    10,650
    مشاور انجمن
    اولین باری که توی زندگیم موس رو گرفتم توی دستم، نشانگر موس رو بردم به سمت یه آیکون بعدش دیدم موس دیگه رسید آخر موس پد و دیگه اگه موس رو جلوتر میبردم از روی موس پد میرفت کنار برای همین موس رو از روی میز برداشتم و بعدش موس پد رو یه کم بردم بالاتر، بعدش موس رو گذاشتم و بردمش روی آیکون! یه دفعه اطرافیانم زدن زیر خنده!:))
  8. #28
    تاریخ عضویت
    2011/11/10
    محل سکونت
    Tehran
    نوشته ها
    3,909
    امتیازها
    113,930
    سطح
    100
    12,120
    کاربر فعال
    اعتراف میکنم که وقتی برای اولین بار فضای نت رو دیدم فکر میکردم اطلاعات سایت های اینترنتی توسط گروه خاصی منتشر میشه و باید امیدوار بود که اون گروه چیزی که ما میخوایم رو منتشر کرده باشه !
  9. #29
    تاریخ عضویت
    2012/03/08
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    10,905
    امتیازها
    109,644
    سطح
    100
    43,658
    مدیر کل
    همین امروز صبح داشتم اوورکلاک میکردم. ولتاژ 1.17 رو اشتباهی 1.71 زدم........................فقط خدا میدونه تو اون 5 ثانیه ای که سیستم ریست شد و ارور داد .... CPU مادر مرده چی کشیده . . X_X
  10. #30
    تاریخ عضویت
    2012/04/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    985
    امتیازها
    12,803
    سطح
    73
    3,081
    کاربر حرفه ای کامپیوتر
    نقل قول نوشته اصلی توسط Armin2012 نمایش پست ها
    همین امروز صبح داشتم اوورکلاک میکردم. ولتاژ 1.17 رو اشتباهی 1.71 زدم........................فقط خدا میدونه تو اون 5 ثانیه ای که سیستم ریست شد و ارور داد .... CPU مادر مرده چی کشیده . . X_X
    نترس وقتی اررو بده یعنی اصلا نتونسته ولت بده
    CPU : 4770k
    GPU : GTX770
    Mobo:Maximus VI Extream
    Drive : SSD 500GB + 128GB & HDD 2TB
    RAM : 16G @ 2400Mhz
    POWER : GREEN Overclocking EVO OC+1350
صفحه 3 از 7 نخست 12345 ... آخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 70

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •