جست و جو:

http://uupload.ir/files/jcqt_11391550_867964233284574_6797182251816225093_n.jpg

هر چه آیَد به سَرَم باز بگویم "گُذَرَد"

وای از این عُمر که با "می گُذَرَد" ، می گُذَرَد ...

http://uupload.ir/files/kxfl_11265135_792591657522089_5019817229836208805_n_(copy).jpg


آدم های خوب با همه خوبند، برایشان انسان ، حیوان و طبیعت فرقی نمیکند .

این چیزا رو میبینم امیدوار میشم به...

http://uupload.ir/files/81nz_capture8.png

چای داغی که دلم بود به دستت دادم

آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم ...

http://8pic.ir/images/byiofpdkr575g66t9lk6.png

http://8pic.ir/images/w6via7y7h6aixbuekrzw.jpg

این الان زدن داره؟
کشتن داره؟
اذیت کردن داره؟
یه لقمه باقی مونده غذای خودمو دادم بهش انقدر به زبون خودش تشکر کرد من دیگه شرمنده شدم.

واقعا...

http://8pic.ir/images/isq1r040o8brneew7o0i.jpg

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد


در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را ...

ﺗﻨــﻬــﺎﯾــﯽ ﺍﯾــﻦ ﻧــﯿــﺴــﺖ ﮐــﻪ ﻫــﯿــﭽـﮑﺲ ﺍﻃـﺮﺍﻓـﺖ ﻧـﺒﺎﺷﻪ !
ﺍﯾـﻦ ﻧـﯿﺴﺖ ﮐـﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳــﺖ ﻧـﺒﺎﺷﯽ !
ﺍﯾﻦ ﻧــﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﮔـﻮﺷــﻪ ﮔـﯿـﺮ ﺑﺎﺷﯽ !
ﺍﯾـﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻫـﺎﺕ ﺣـﺮﻑ ﻧـﺰﻧـﻪ !
ﺍﯾـﻦ ﻧـﯿـﺴﺖ ﮐـﻪ...

ﺩﯾﺪﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﺎ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﯿﺒﺮﯼ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ﺍﺯ
ﻓﮑﺮﺕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﺮﻩ،ﺍﻣﺎ ﻣﺜﻼ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯿﺒﺮﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ
ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ ... ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﮐﺎﻏﺬ ﺍﺯ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺗﺮ
ﻧﯿﺴﺖ ،ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﺳﯿﺐ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺯ...

دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن
دل که تنگ است کجا باید رفت؟

پیرفرزانه من بانگ برآورد
که این حرف نکوست،
دل که تنگ...

بعضی اشک‌ها هستند، بی‌دلیل، بی‌بهانه، یک‌دفعه‌ای، نصف‌ شبی ...

عجیب، آدم را آرام می‌کنند ...

میگویند این اشکهای بی بهانه سندشان به نام خـــــداست ...

ته اتوبوس، آن صندلی آخر، کنار شیشه
بهترین جای دنیاست
برای آنکه مچاله شوی در خودت
سرت را بچسبانی شیشه و
زل بزنی به یک جای دور
و فکر کنی به چیزهایی که دوست داری...
و فکر کنی به خاطراتی که آزارت...

ولـــش کـــن بــابــا بــــــذار یه بــــارم دنــــیــــا بــــبــــره... (:|

هنوزم چشمای تو مثل شبای پر ستارست
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره دیگه دیره
اما...

سالهاست من و فراموشی




سَرِ "تو"

جنــگ داریم...

زخم تا کجا عمیق باشد خوب می شود؟

این را امیدی می گفت

که به سختی نفس می کشید...

ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی


در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی


در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم...

قسم خوردم ...

که می بوسم و می گذارمت کنار ...

اما دلـــــم ...

سمج تر از همیشه فریادت می زند...

بيا اي دل از اينجا پر بگيريم
ره کاشانه ديگر بگيريم

بيا گم کرده ی ديرين خود را
سراغ از لاله ی پرپر بگيريم

زمين گويي غمي بنهفته داره
سخن ها در دهان ناگفته داره

ز هر چشمش هزاران چشمه جوشه

امروز روز تولدش است ، با یک تفاوت

که به جای من جایگزین جدیدی هست

روز قشنگیست برای او

قلبم میگیرد تصور میکنم دستهایش شریکی جدید دارد

کاش روزی نگاهم به نگاهش گره نخرده بود

آنه

تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهایت،
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود...

با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت،
از تنهایی معصومانه دستهایت...

...

اگر مرا دوست نداشته باشی،
دراز می‌کشم و می‌میرم.
مرگ،
نه سفری بی‌بازگشت است
و نه ناگهان محو شدن،
مرگ،
دوست نداشتن توست
درست آن موقع که باید دوست بداری...

در دل من چيزي است ،
مثل يك بيشه نور،
مثل خواب دم صبحو چنان بي تابم ،
كه دلم مي خواهد بدوم تا ته دشت ،
بروم تا سر كوه ،
دورها آوايي است ،
كه مرا مي خواند.

" سهراب سپهری "

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
قسم ها خوردیم
ما بهم بد کردیم
ما بهم بد گفتیم
ما حقیقت را زیر پا له کردیم
و چقدر خط بردیم که...

من به آمار زمین مشکوکم...
اگر این سطح پر از آدم هاست...
پس چرا این همه آدم تنهاست...؟
(سهراب سپهری)



کبریتهای سوخته هم روزی درختهای شادابی بوده اند...

مثل ما که روزگاری میخندیدیم قبل از...

من آن" نی خشکم "

بر لبهای نا پیدایی که قصه فراق را
مدام در من می دمد
و خاطره ای از "روزگار وصل" خویش
از عمق دور و مجهول درون خاموشم
آشنا و شور انگیز سر بر می دارد
و جان سرد و غمگینم را...