PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خرید معجزه فقط با ۵ دلار !!! ( حتما بخوانید )



Amoo
2012/02/04, 11:48
فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.



وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد…
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط ۵ دلار…!
بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود. دخترک پاهایش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه پیشخوان ریخت…
داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟
دخترک جواب داد: برادرم خیلی مریض است، می خواهم معجزه بخرم !

داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!!
دختـرک توضیح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چیزی رفته و بابایم می گویـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم !
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟
مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟
دخترک پول ها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد!
بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت: من می خواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر می کنم معجزه برادرت پیش من باشد.
آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود…
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت.
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم یک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد …

خیلی دوست داشتم ایمیل همه جراحان و پزشکان ایرانی را داشتم تا شرمنده گی را در چشمانشان خلق کنم ” با تشکر از سرکار خانم فروغ امیری “


منبع (فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.)

Arsn
2012/02/04, 14:06
البته هنوز نمردند جراحان و پزشکایی که رضای خدا و خلقش را از هزار خروار پول بیشتر دوست دارند !

خدا روزی را نیاره که زمین از اینجور آدم ها در هر صنفی نایاب بشن !

AloneWolf
2012/02/04, 14:46
نایاب شدن، دوست عزیز ، نایاب شدن.

doom2009
2012/02/04, 16:39
درکل آدمهای خوب درهر مقطع وزمان ومکانی وجوددارند گرچه در ایران به ندرت وسخت پیش میاد که همچین آدمهای خوب باشد می خواستم برای شما داستان پسرکی از آشناهای مان را که ناجوانمردانه با این انسانیتی که دربیشتر ما ایرانیان وجودداره براساس قوانین غلط رو تعریف کنم یک شب آن جوان که بیشتر از 20 سال نداشت صبح زود با موتور روانه کار می شود که از بخت بدآن جوان ماشین زامیادی که ماهی حمل و نقل می کند به اون برخورد می کند نزدیک به یک پاسگاه یعنی در دید اون پاسگاه بوده مردمی که با ماشین از آن ناحیه رد می شدند بعضی بی تفاوت گذر می کردند وبرخی می ایستادند فقط نگاه می کردند در این بین کسی که نیمه جان افتاده ودارد نفس های آخرش را می کشد در انتظار است که شاید با رساندن آن به بیمارستان دوباره بتواند به زندگی ادامه دهد بعضی از افراد حاضر می خواستند او را به بیمارستان برسانند و افرادی از این کار ممانعت می کردند که آقا گردنت میفته و کروکی به هم میخوره و از این حرفها پاسگاه آن ناحیه می گفت شب هست و مسولی نداریم اصلا وباید صبر کرد تا پلیس راهنمایی ورانندگی بیاید موضوع رابررسی کند خلاصه بجای این که کاری برای آن جوان انجام دهند در اصل کسی که می خواست کمک کنه رو منع می کردن این هست که دیگر ترحمی در بین ما تقریبا وجود نداره و متاسفانه این جوان بعد از چند ساعت دار فانی رو وداع گفت ببینید این قوانین دست و پاگیر چیکار می کنه و الله آدم چی بگه الآن یک دختر خانم در خیابون بیفته به هر علتی باور کنید اگر خوانواده اون دختر نیان کسی حاضر نیست آن را به بیمارستان ببرد بخاطر اینکه فردا براش مساله در بیارن با عرض معذرت از دوستان پس کو انسانیت ما مگرنه این است که بنی آدم اعضای یک پیکرند برای خودمون متاسفم تمام این مشکلاتی که داره برای ما به وجودمی آید ناشی از این بی تفاوتی ما به همنوع خود هست که روز به روز بیشتر وبیشتر می شه سپاس

سجاد
2012/03/28, 15:42
درکل آدمهای خوب درهر مقطع وزمان ومکانی وجوددارند گرچه در ایران به ندرت وسخت پیش میاد که همچین آدمهای خوب باشد می خواستم برای شما داستان پسرکی از آشناهای مان را که ناجوانمردانه با این انسانیتی که دربیشتر ما ایرانیان وجودداره براساس قوانین غلط رو تعریف کنم یک شب آن جوان که بیشتر از 20 سال نداشت صبح زود با موتور روانه کار می شود که از بخت بدآن جوان ماشین زامیادی که ماهی حمل و نقل می کند به اون برخورد می کند نزدیک به یک پاسگاه یعنی در دید اون پاسگاه بوده مردمی که با ماشین از آن ناحیه رد می شدند بعضی بی تفاوت گذر می کردند وبرخی می ایستادند فقط نگاه می کردند در این بین کسی که نیمه جان افتاده ودارد نفس های آخرش را می کشد در انتظار است که شاید با رساندن آن به بیمارستان دوباره بتواند به زندگی ادامه دهد بعضی از افراد حاضر می خواستند او را به بیمارستان برسانند و افرادی از این کار ممانعت می کردند که آقا گردنت میفته و کروکی به هم میخوره و از این حرفها پاسگاه آن ناحیه می گفت شب هست و مسولی نداریم اصلا وباید صبر کرد تا پلیس راهنمایی ورانندگی بیاید موضوع رابررسی کند خلاصه بجای این که کاری برای آن جوان انجام دهند در اصل کسی که می خواست کمک کنه رو منع می کردن این هست که دیگر ترحمی در بین ما تقریبا وجود نداره و متاسفانه این جوان بعد از چند ساعت دار فانی رو وداع گفت ببینید این قوانین دست و پاگیر چیکار می کنه و الله آدم چی بگه الآن یک دختر خانم در خیابون بیفته به هر علتی باور کنید اگر خوانواده اون دختر نیان کسی حاضر نیست آن را به بیمارستان ببرد بخاطر اینکه فردا براش مساله در بیارن با عرض معذرت از دوستان پس کو انسانیت ما مگرنه این است که بنی آدم اعضای یک پیکرند برای خودمون متاسفم تمام این مشکلاتی که داره برای ما به وجودمی آید ناشی از این بی تفاوتی ما به همنوع خود هست که روز به روز بیشتر وبیشتر می شه سپاس
من هم باهات موافقم متاسفانه ما ایرانی ها فقط بلدیم حرف بزنیم و پای عمل کردن که می شه پا پس می کشیم من فکر نمی کنم قبلا این طور بود به نظر من از وقتی تجملات و دنیا طلبی ها زیاد شده این بلا سرما اومده خیر سرمون مثلا مسلمونیم!!!!!!