PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بزرگان پارسی



Castiel
2011/12/03, 13:48
در این تاپیک به معرفی بزرگان سرزمین پارس خواهیم پرداخت.

Castiel
2011/12/03, 13:59
پیشکش پیشگاه حضرات استادان: دکتر محمد امین ریاحى، دکتر منوچهر مرتضوى و دکتر شفیعى کدکنى که بوى فروزانفر را از آنها مى‏توان یافت.

2195


***اى فرّ زمانه‌اى فروزانفر / اى تارک علم و فرّ به تو مشحونگلگون به تو بود روضه دانش / رضوان به تو باد خرّم و گلگون ۱


نگاهى گذرا به تاریخچه استادان حوزه ادبیات و فرهنگ ایران‌زمین در روزگار معاصر در دو عرصه دانشگاه و بیرون از آن، نامهاى درخشان و جاویدانى چون: استاد دکتر زریاب خویى، استاد محمد فرزان، استاد قاضى طباطبایى، استاد ترجانى زاده، استاد دکتر مرتضوى، استاد دکتر سرکاراتى و. . . را پیش دیدگان جلوه‏گر مى‏سازد و نه تنها بر فروغ چشم سر که روشنایى دیده دل را نیز مى‏افزاید، اما هزاران هزار افسوس و دریغ و درد و اندوه که بسیار از دانشجویان زبان و ادب پارسى و متأسفانه حتى استادان، نام ایشان را نمى‏دانند و اگر از بخت نیک آنها را بشناسند، بر گستردگى و ژرفناى دانش این بزرگان و فضل و فضیلت کم‌نظیر و بعضا و بعضا بى‌همانند آنها، چنانکه باید و سزد آگاهى ندارند. برخى از مهم‏ترین دلایل این ناآگاهى به گمان نگارنده عبارت است از: فاصله زمانى درگذشت آنها تا روزگار ما، حجاب معاصرت، کمى آثار، کم‌یابى تألیفات و تصحیحات یا ناشناخته‌ماندن آنها، شهرستان‌نشینى، گوشه‌گزینى و تجرد و افزون بر این علل و دلایل همانند آن و حتى مهم‏تر از آنها، سستى و عدم رویکرد جدى و شایسته آگاهان و شاگردان این بزرگان به شناساندن و سپاس و تجدید یاد ایشان که مصداق «از ماست که بر ماست» را به عینه نمایان مى‏کند.شادروان استاد علامه بدیع‌الزمان فروزانفر به عنوان رأس‏ هرم استادان ادبیات دانشگاههاى ایران، نامدارترین شخصیت از گروه دانشوران یادشده است که نسل جدید دانشجویان و استادان، از ایشان شناختى که سزاوار مقام آن نادره عصر در رشته خویش باشد، ندارند. چنانکه دکتر ریاحى نوشته‏اند: «در میان استادان و دانشمندان بزرگ قرن اخیر که نامشان به عنوان پایه‌گذاران تحقیقات جدید علمى در زبان ادب و تاریخ و فرهنگ ایران جاویدان خواهد ماند، بدیع‌الزمان فروزانفر کمتر از آنچه حق اوست براى نورسیدگان و عامه مردم چهره‏اى آشنا دارد.» ۲ و «مقام فروزانفر در جامعه ایران چنانکه باید شناخته نشده است.» ۲و گویا این جمله مرحوم استاد دکتر زرینکوب هم فقط درباره هم‌نسلان ایشان صادق است که: «حتى بعد از یک ربع قرن که از افول او مى‏گذرد، خاطره‏اش براى نسل ما فروزان، بدیع و فرمند جلوه مى‏نماید و زمان را هم مغلوب مى‏کند.» ۳شاید اصلى‏ترین یا یکى از مهم‏ترین علل این موضوع تأسف‌آمیز، یکى گذشت بیش از سه دهه از زمان وفات این استاد بزرگ است و دیگر اینکه علامه فروزانفر به بیان دکتر رزینکوب: «در شمار آن‌گونه دانشمندان بود که آنچه از آنها به عنوان آثار علمى باقى مى‏ماند نسبت به دانش وسیع و پرمایه آنها اصلا قابل ملاحظه نیست.» ۴و به نوشته دکتر احمد مهدوى دامغانى: «تجلى و تشعشع علمى و ادبى او بیشتر در سخن و تدریس و نحوه تکلم و شیرین بیانى و موشکافى محققانه‏اش در مباحث ادبى و عرفانى بود و شاید بتوان‏ گفت که فروزانفر کلامش از نوشته‏اش دلنشین‏تر و جذاب‏تر و در مجموع «خوشتر»بود.» ۵بر همین بنیاد شاگردان مستقیم استاد یا همان نسل دوم استادان و ادیبان که خوشه‌چین خرمن افاضات شفاهى ایشان بودند، بیش از همه از معلومات و محفوظات استاد، ستایش و اظهار شگفتى کرده‏اند. نگارنده همواره بدین اصل معتقد بوده است که مطالعه و شناخت سرگذشت بزرگان ادب معاصر بر جوانان دانش‌پژوه امروز ایران، به ویژه طالب علمان زبان و ادب پارسى همان اندازه دربایست و سودمند است که بهره‏گیرى از آثار علمى ایشان، چراکه این ادب درس مى‏آموزد و آن ادب نفس و آیین آموختن درس و این هر دو بى‌گمان لازم و ملزوم یکدیگرند. از این روى به عنوان کمترین و کوچک‏ترین علاقه‏مند زبان و ادب و فرهنگ ایران‌زمین، وظیفه خویش دانست که در سى و دومین سالگرد رحلت استادى که زیر نامه دعوت به استخدام جوان دانشمندان آن روز و استاد بى‌همال ادب پارسى امروز نوشت: «احترامى است به فضیلت» ۶ عرض احترامى کند به روان فروزان این بدیع زمان در عرصه فضل و فضیلت‌پروى. جز از این احساس وظیفه برخاسته از ارادت به استاد و ملاحظه کم‌آگاهى و به دنبال آن قدرناشناسى همتایان نگارنده، این چند جمله مرحوم دکتر زرینکوب نیز در تنظیم یادداشت نادرخور حاضر، پر تأثیر و برانگیزاننده بوده است: «تأخیر در اظهار سپاس‌داشت از برکات وجود او [استاد فروزانفر] غفلت از یک وظیفه اخلاقى نسبت به مقام علم و مقام معلم در واقعى‏ترین و والاترین مفهوم کلمه است.» و «دوست ندارم تصور کنم که نسل جوان‏تر ما ترجیح مى‏دهد دینى را که به نسل بلافاصله پیرتر دارد با التزام خاموشى یا تظاهر به فراموشى ادا کند.» ۷با این حال نگارنده درباره این یادداشت به دو نکته کاملا آشکار، آگاه و معترف است، نخست اینکه: این مختصر نوشته‏اى است در اندازه و توان صاحب آن و نه شایسته پایگاه برین استاد فروزانفر، دو دیگر: این یادنگاشت چیزى نیست غیر از گزینش و گردآورى سخنان و نوشته‏هاى بزرگان دیگر درباره علامه بدیع‌الزمان، ولى با این وصف اگر بتواند نسبت به این دو منظور جلب توجه کند، مؤلف یادداشت به هدف خود رسیده است:۱. در این زمانه عسرت دانشکده‏هاى ادبیات و به تعبیر یکى از اندیشه‌ورزان «ضعف حیرت‌انگیز علوم انسانى» ۸ با پاسداشت نام بزرگ‏ترین استاد ادب تاریخ دانشگاههاى ایران و ذکر ویژگیها و کوششهاى ایشان از باب: «و ذکر فانّ الذکّرى تنفع المؤمنین» روح و انگیزه مطالعه و پژوهش را در کالبد با توان جوانان دانشجو بار دیگر زنده کند.۲. در ادامه آیین ستوده چاپ یادنامه‏ها و جشن نامه‏ها براى استادان درگذشته و در قید حیات، مقدمه و انگیزه‏اى باشد جهت تدوین بزرگداشت‌نامه‏اى گران‌سنگ و مناسب شأن، براى استادى که بى‌گمان در سنجش با دیگرانى که براى آنها ارج‌نامه تنظیم شده، نخستین و برترین است اما افسوس که: «از اینکه در حقّ چنان مردى تاکنون از سپاسداشت شایسته‏اى فروگذارى شده است، احساس تحقیر و تأسف دست مى‏دهد. و «هنگام آن است که از یک عالم راستین بى‌همانند عصر اخیر فرهنگ ما، به سزا قدردانى شایسته‏اى به جا آید.» ۹بر این پایه در دو بخش، به کوتاهى قلم را در تجدید یاد علامه فروزانفر مى‏گردانیم و به مناسبت، لختى نیز بر خویش مى‏گریانیم و صد البته که به سخن سعدى:
بضاعت من و بازار علم و حکمت او / مثال قطره و دجله است و دجله و عمّان



الف) مختصرى از زندگى نامه استاد:


استاد فروزانفر در ناحیه بشرویه از اطراف طبس در خاندانى که «همه عالمان دین بودند» دیده بر جهان گشودند، چنان‌که پدرشان آقا شیخ على احمدى بشرویه از واعظان منطقه به شمار مى‏رفت. ۱۰سال تولد استاد همان‌گونه که دکتر شفیعى کدکنى نیز اشاره کرده‏اند: «ضبطهاى مختلف دارد، بنابراین تعیین سالشمار عمر او همیشه با چند سال اختلاف در محاسبه روبه‏روست.» ۱۱نگارنده از بررسى منابع گوناگون، سالهاى: ۱۲۷۶، ۱۲۸۰، ۱۲۸۲ و ۱۲۸۳ و ۱۲۸۳ شمسى و ۱۳۱۸، ۱۳۲۲ و ۱۳۳۲ قمرى را به دست آورده است، ۱۲ اما در این بین سال (۱۲۷۶ ش) باتوجه به ثبت در شناسنامه استاد پذیرفته‏تر است و اساس بازنشستگى ایشان نیز همان تاریخ بوده است. نام استاد در آغاز محمد حسن و سپس جلیل (عبد الجلیل) بود و از سال (۱۲۹۹ ش) که احمد قوام‌السلطنه، حاکم خراسان، به نوشته خود استاد، از سر شگفتى ایشان را «بدیع‌الزمان» خواند، ۱۳ این لقب جاى اسم را گرفت و آقا محمدحسن خراسانى و سپس‏تر شیخ عبدالجلیل متخلص به ضیاء، به بدیع‌الزمان بشرویه و خراسانى و پس از ورود به تهران به «بدیع‌الزمان فروزانفر» نامبردار شد. ایشان در سالهاى کودکى و نوجوانى قرآن و عربى و به طور کلى مقدمات فراگیرى علوم را در زادگاه خویش، بشرویه، آموختند و در ۱۶ سالگى براى ادامه تحصیل به مشهد آمدند و چند سالى نزد روانشاد ادیب نیشابورى و بعضى دیگر از دانشمندان مشهد به یادگیرى ادبیات پارسى و عربى و علوم اسلامى پرداختند. در سالهاى ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱ ش. به تهران آمده، در مدرسه سپهسالار حجره‏اى گرفتند و به تکمیل دانسته‏هاى خویش در زمینه‏هاى گوناگون مشغول شدند. استادانى که علامه فروزانفر از محضر آنها بهره‏یاب شده‏اند، عبارت‏اند از: ملا محمد حسین در بشرویه (مقدمات علوم قدیم و تحصیلات اولیه)، ادیب نیشابورى در مشهد (علوم ادبى و منطق)، حاج میرزا حسین میرزا حسین سبزوارى، حاج شیخ مرتضى آشتیانى (اصول و بعضى مباحثه فقه)، حاج شیخ مهدى خالصى (مقدارى از مباحث فقه)، میرزا طاهر تنکابنى در تهران (شرح اشارات و شفا و کلیات قانون و نجات و تمهید القواعد)، آقا حسین نجم آبادى (فقه و اصول و قسمتى از قواعد علامه به سیره قدما)، آقا میرزا مهدى آشتیانى ۱۴ (قسمت الهیات از کتاب اسفار و تحریر اقلیدس و شادروان استاد پیشاوردى (شرح چغمینى) که مؤثرترین و مورد احترام‏ترین استاد علامه فروزانفر بوده است. ۱۵سوابق تدریس استاد فروزانفر به ترتیب زمانى چنین است: آموزش در مدرسه سپهسالار در آغاز جوانى، سمت معلمى دار الفنون (۱۶/۱۲/۱۳۰۵)، تدریس ادبیات مدرسه عالى حقوق از تاریخ (۱۹/۳/۱۳۱۴) به مناسبت تألیف رساله «تحقیق احوال و زندگانى مولانا جلال‏الدین محمد» گواهى‏اى برابر دکترى ادبیات به ایشان داده شد و پس از آن با درجه ۹ استادى به مقام استادى دانشسراى عالى، دانشکده تهران در (۱۹/۷/۱۳۴۶) استاد را پس از سالها دانش‌آموزى و دانش‌پرورى بازنشسته کرد، اما ایشان همچنان در دوره‏هاى فوق لیسانس و دکترى ادبیات به افاضه خویش ادامه دادند، دکتر ریاحى در این باره مى‏نویسند: «در سال ۴۶ دانشگاه تهران استاد را که در اوج فیض‌رسانى بود به بهانه کهولت یا براى اینکه جا براى جوان‏ترها باز شود، بازنشسته کرد. برکنارى استاد از درس و بحث و محرومى دانشجویان از محضر استاد موجب دلتنگى و دل‌شکستگى او شد.» ۱۶گروه زبان و ادبیات پارسى دانشکده ادبیات به تاریخ (۲۹/۷/۱۳۴۶) درخواست استادى ممتاز براى ایشان کردند که در یکصد و دوازدهمین جلسه هیأت ممیزه دانشگاه تهران مورخ (۲/۸/۱۳۴۶) با این پیشنهاد موافقت و عنوان یادشده طى مراسم ویژه‏اى به استاد اعطا شد. مرحوم فروزانفر جز از تدریس، سمتهاى دیگرى را نیز عهده‏دار بوده‏اند که مهم‌ترین آنها بدین قرار است: معاون دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامى) در سال ۱۳۱۳، ریاست همان دانشکده به سال ۱۳۲۳، رئیس مؤسسه وعظ و خطابه، نماینده مجلس مؤسسان و سپس نماینده مجلس سنا از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۱، از اعضاى پیوسته فرهنگستان ایران، عضو شوراى سطنتى فرهنگى، شوراى دانشگاه، شوراى مرکزى دانشگاهها و شوراى عالى وزارت فرهنگ سابق و ریاست کتابخانه سلطنتى که پس از بازنشستگى تا پایان عمر در این منصب باقى ماندند.استاد در طول زندگانى بر بهره خویش براى سخنرانى، حضور در کنگره‏ها و یا دیدار از مؤسسات علمى-فرهنگى در داخل کشور به تبریز و مشهد و از خارج به لبنان، پاکستان، سوریه، اردن، ترکیه، هند، افغانستان، عربستان، انگلستان و آمریکا مسافرت کردند. سرانجام پس از نزدیک ۷۰ سال آموزش و پژوهش و پرورش شاگردان بسیار برجسته، استاد بدیع‌الزمان فروزانفر ساعت ۱۰ صبح روز چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ دچار حمله قلبى شدند و ساعت یک بعد از ظهر همان روز، برابر ۲۹ صفر ۱۳۹۰ ه. ق، روان فروزان ایشان به جایگاه جاویدان برکشید. ۱۷مى‏گویند مرحوم علامه همایى در مراسم سوگ ایشان با لحنى گریه‏آلود فرمودند: «بر فروزانفر بنه، بر حال ادب باید گریست‏.» ۱۸و چه بجا و صادق است این بیت استاد در باب خودشان که:
پس از مرگ قزوینى نامدار / ادب روى بنهفت در چادرا ۱۹


مرحوم استاد را در شاه عبدالعظیم رى به خاک سپردند -دقیق‏تر آن است که بگوییم: خورشى را به گل اندودند- امروز مزار او در سینه‏هاى مردم ادب‌دوست و نام جاویدانش در یاد دانشیان، شکوهمندانه بر دوام است و بى‌هیچ گمانى پدر فلک اگر تا رستاخیز نیز صبر کند، مادر گیتى فرزندى چون فروزانفر را در پهنه ادب پارسى نخواهد زاد:هیهات ان یلد الزمان نظیرک / انّ الزمان بمثلک لعقیم

ب) ویژگیهاى نظرگیر و درس‌آموز استاد:


با رویکرد به دین که مراد از مطالعه زندگى بزرگان آشنایى با ویژگیهاى برجسته و شیوه سلوک یا به بیانى دیگر «سیره علمى» آنهاست، نگارنده پس از بررسى منابع و خاطرات -مکتوب و زبانى- مربوط به علامه فروزانفر خصوصیات شایان عنایت و گاهى منحصر به فرد ویژه استاد را -به پندار و برداشت خویش- به در کشید تا هم گواه روشنى باشد بر اینکه: فروزانفر همواره صدرنشین بى‌همتاى استادان ادبیات تاریخ دانشگاههاى ایران‌زمین است و هم درسهایى آموختنى و نیز افسوسهایى باشد بر ما دانشجویان و استادان زبان و ادب پارسى، هر چند که این نکات از مقوله «هم به قدر تشنگى باید چشید» است و نه همه آنچه که از فروزانفر مى‏توان گفت و آموخت.۱. براى شناخت جایگاه علمى استاد فروزانفر و استوارى این سخن که ایشان در میان استادان ادب پارسى بى‌ظیر هستند و خواهند بود، هیچ دلیلى آشکارتر از نظر دانشجویان و همکاران مستقیم استاد نمى‏تواند باشد. بر همین بنیاد دیدگاهها و گفته‏هاى چند تن از آن بزرگان که قول برخى از آنها در حوزه زبان و ادب پارسى، حجت مسلم و برهان قاطع شمرده مى‏شود و به اصطلاح «مجتهد ادبیات» هستند، بازآورده مى‏شود تا دانشجویان و نسل جوان‏تر که بخت‌یارى دیدار علامه را نداشته‏اند، بدانند که: فروزانفر که بوده است و سزاوار چه احترامى است. استاد دکتر منوچهر مرتضوى در مجلس سوگ مرحوم فروزانفر در دانشکده ادبیات تبریز (۲۶ خرداد ۱۳۴۹) فرموده‏اند: «بدیع‌الزمان فروزانفر را در نیم قرن اخیر بى‌تردید باید یکى از پنج شش تن دانشمندان بسیار برجسته‏اى بدانیم که ارکان ادب و فرهنگ ایران به شمار بودند و مسلما بین آنان در زمینه‏اى چند، برجسته‏ترین پایگاه را استاد بدیع‌الزمان داشت.» ۲۰استاد دکتر شفیعى کدکنى درباره ایشان چنین اظهار نظرهاى کرده‏اند: «فروزانفر در معنى دقیق کلمه یکى از راهیان و نوابغ روزگار بود.» ۲۱ «بردن نام او در کنار نام بعضى از استادان و ادیبان دیگر که فقط جبر همکارى و هم‌شغل‌بودن، آنها را در کنار او قرار مى‏داد واقعا ظلمى است که تاریخ در حق او و حق نبوغ او کرده است.» ۲۲ «فروزانفر در پایگاهى قرار داشت که در عرض او نام‌بردن از هر کس دیگرى ظلم به حقیقت است، یک جلسه درس او به یک سال درس دیگران مى‏ارزید. بى‌هیچ اغراقى او تجسم ادبیات فارسى و فرهنگ ایرانى دوره اسلامى بود، در قلمرو مطالعات عرفانى نظیر نداشت.» ۲۳ و در جایى دیگر استاد را: «نکته‌سنج‏ترین ادبیات‌شناس تاریخ سرزمین ما» خوانده‏اند. ۲۴به یقین خوانندگان نکته‌سنج پس از بازخوانى این جملات و توجه به مقام، اعتبار و وسواس علمى گوینده آنها نیازى به شواهد دیگر نخواهند داشت و نادیده، مضمون این بیت شادروان دکتر مهدى حمیدى را که به هنگام حیات استاد خطاب به ایشان سروده‏اند، سرخواهند داد که:


مثل سنجش تو با دیگران / مثل ذره است و کوه گران ۲۵


اما به منظور جامعیت و استناد بیشتر باز نمونه‏هایى بیان مى‏شود. دکتر اسلامى ندوشن نوشته‏اند: «بى تردید فروزانفر نافذترین استاد ادبیات در تاریخ دانشگاه ایران بوده است.» ۲۶به گفته دکتر مهدوى دامغانى روانشاد استاد دکتر زریاب خوبى در پاسخ پرسش ایشان درباره اولویت و اولیت فروزانفر فرمودند: «سید جان مگر مى‏شود عنوان «استاد» را جز به فروزانفر اطلاق کرد.» ۲۷بر اساس این فرموده دکتر زریاب، بیشتر کسانى که امروز با برنام «استاد» خوانده مى‏شوند، مصداق این مصراع مولوى خواهند بود: چون زیاد از نرد، او اسم است صرف. خود دکتر مهدوى دامغانى نىز پس از اینکه استاد را «دایرة‌المعارف کلیه معارف اسلامى» و «استاد بى‌نظیرى که هنوز آسمان دانشگاه طهران بر سر چنویى سایه نگسترده است.» نامیده‏اند، مى‏نویسد که: درباره برترى علمى فروزانفر و آثار ایشان در مقایسه با دیگر بزرگان ادب از حضرات استادان: دکتر رعدى آذرخشى، دکتر زرینکوب، دکتر شهیدى، دکتر شفیعى کدکنى، دکتر جلال متینى و پروفسور فضل‌الله رضا پرسیدم: «و این شش نفر بى‌هیچ تأمل و تردیدى فروزانفر را معین فرمودند.» ۲۸دریغا که با رفتن فروزانفرها و اوضاع کنونى دانشکده‏هاى ادبیات که اصولا باید دانشجویانش، جانشین بزرگان درگذشته و بازنشسته باشند، این بیت مرحوم استاد بهار را -دیگر بار با تأسف- باید بخوانیم که:


واى بر جنگلى که هر کهنش / شاخه‏اى تازه در کنار نداشت


۲. حافظه علامه بدیع‌الزمان به تعبیر استاد ایرج افشار: «تالى نداشت و شنونده‏اش را بهت زده مى‏کرد.» ۲۹ و نیازى به گفتن ندارد که داشتن حافظه تیز و توانا با ماهیت ادبیات و علوم انسانى سرشته است و استادان و دانشجویان این حوزه خواه ناخواه باید قدرت حافظه خویش را بپروند و به تشحید آن اهمیت بدهند. از این نظریه نقل خاطرات و مطالبى از بزرگان درباره این ویژگى استاد مى‏پردازیم تا یکى دیگر از خصوصیات به راستى معجزه آسا و عواملى که سبب برترى بلامنازع فروزانفر شده است، آشکار شود. دکتر رشید عیوضى نقل کرده‏اند که: «مى‏گویند سى هزار بیت از ابیات برگزیده فارسى و عربى حفظ داشته است.» ۳۰دکتر ریاحى از خاطرات کلاس تاریخ ادبیات فارسى استاد در سال دوم تحصیل خود آورده‏اند که، یکى از دانشجویان به اشاره مرحوم فروزانفر نامها را برخواند و استاد چند لحظه به چهره هر کس نگریست، پس از آن تا پایان سال بدون دفتر حضور و غیاب، استاد تنها با نگاه به حاضران، غایبان را نام مى‏برد و در جلسه بعد پیش از شروع درس، مهربانانه از آنها علت نبودشان را جویا مى‏شد و: «اگر حضور و غیابى در کار نبود ولى حافظه نیرومند استاد کار خودش را مى‏کرد.» ۳۱این چند خاطره نیز از استاد شفیعى کدکنى است: «گاه به اندک مناسبتى قصیده‏اى طولانى از شعر جاهلى را -که یادگار شعرآموزى روزگار جوانى او بود- بى‌هیچ کم و کاستى از حفظ مى‏خواند و در کنارش شعر گویندگان پارسى زبان را و اقوال مشایخ و روایات نبوى را با ذکر سند و محل روایت مى‏خواند و به تحلیل آنها مى‏پرداخت.» ۳۲«هر سؤالى که از او مى‏پرسیدى فى المجلس بهترین پاسخى را که در تمام دنیا ممکن بود به آن سؤال داده شود به پرسنده عرضه مى‏کرد.» ۳۳و «در زمانى که استاد فروزانفر به تألیف شرح مثنوى اشتغال داشتند، روزى براى دیدنشان به منزلش رفتم، فروزانفر مشغول نوشتن بود، مى‏دیدم که استاد عبارات طولانى کتابهایى مانند: احیا در تفسیر امام فخر و… را عینا از حافظه نقل مى‏کنند. مثلا بدون رجوع به اصل کتاب مى‏نوشت که در جلد فالن احیا، صفحه فلان، چاپ فلان چنین آمده است و بعد تمام آن مطلب را از روى حافظه خویش نقل مى‏کرد.» ۳۴مرحوم دکتر خطیبى نیز نوشته‏اند: هنگام تدریس هیچ‌گاه نیازى به مراجعه به یادداشت نداشت، نه تنها شواهد مکرر و مفصل شعرى فارسى و عربى، بلکه پاره‏اى از متون نثرى را نیز از لوح حافظه برمى‏خواند. همواره مى‏گفت که یک استاد ادبیات باید آن اندازه شعر و حتى پاره‏اى از متون برگزیده نثر را به خاطر داشته باشد که در جلسات درس ناگزیر به از روخوانى نشود.» ۳۵۳. درباره مهم‏ترین دلیل فروزانفرى فروزانفر، یعنى گسترده معلومات ایشان به دو نقل قول سخت معتبر بسنده مى‏شود، نخست از خود استاد که گویا فرموده‏اند: «از ادب بعد از اسلام ایران چیزى نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزى نیست که بدانم.» ۳۶و دو دیگر از دکتر مهدوى دامغانى، استاد دانشمند ادبیات تازى، درباره عربى‌دانى مرحوم علامه: «بنده با کمال صراحت و جرئت‏ [ادعا] مى‏کنم که حتى در عربیت هم او همتا نداشت و به مراتب از مرحوم علامه قزوینى (قده) در آن علم یا فن ماهرتر بود.» ۳۷۴. سختى‌کشى در راه دانش‌اندوزى یا تحقق مفهوم «به رنج اندر است اى خردمند گنج»؛ استاد در مقدمه کلیات شمس مصحح خویش آورده‏اند که در جوانى براى آنکه بتوانند نسخه کلیات شمس را بخرند لباس بافته مادرشان (آغازى) را که براى زمستان نزد فرزند فرستاده بودند، مى‏فروشند. باز در همانجا نوشته‏اند که: «در سال ۱۳۳۶ با وجود سالم‌بودن اعضا بر اثر افراط و مداومت در تفکر و مطالعه و تجنّب از راحت‌گذاشتن تن و اعصاب سکته کردند.» ۳۸دکتر خطیبى نیز مى‏نویسند: «بعدها مکرر از وى شنیدم که مى‏گفت در ایام جوانى با همه تنگدستى در امرار معاش اگر کتابى را از آثار گذشتگان مى‏یافتم به هر بهایى که بود مى‏خریدم و از اندک مایه‏اى که براى گذران زندگى داشتم مى‏کاستم و به بهاى کتاب مى‏دادم.» ۳۹در این روزگار فقر کتابخوانى که کتاب در پایان فهرست خرید بیشتر مردم قرار دارد -و یا اصلا وجود ندارد- این شیوه عملى استاد بهترین آموزنده علمى، دست کم براى دانشجویان و استادان ادبیات است که کتاب و مطالعه یگانه ابراز مهم آنها به شمار مى‏رود.۵. نبود عصمت و تقدس در دانش یا به تعبیرى دیگر «تابو و بت علمى» ۴۰در نقد یکى از بهترین و مهم‏ترین درسهایى است که مى‏توان از گفتار و آثار استاد گرفت، استادى که اگر بنابر معرفى یک بت علمى در عرصه زبان و ادبیات پارسى باشد. خود ایشان است. به نمونه‏هاى توجه فرمایید، استاد در سال (۱۰-۱۳۰۹) در مجله آرمان نقدى بر حواشى قزوینى بر چهار مقاله نظامى عروضى نوشتند که مایه ناخرسندى ارادتمندان علامه شد، ولى همین اقدام فروزانفر در آن زمان آن هم نسبت به علامه‏اى چون مرحوم قزوینى و سپس‏تر جمله‏اى که در پاسخ نوشتند که: «لیکن باید دید که انتقاد، ناسپاسى و کافرنعمتى است یا آنکه شکرانه استفاده ما از کتب فضلا آن است که به رفع نواقص آن هم بندیم و در حد ادب انتقاد کنیم.» ۴۱یا نکته بسیار مهمى که در مقدمه سخن و سخنوران بیان فرموده‏اند: «… و استادان فنون اگر چه بزرگ و راهنماى حقیقى انسان و به پرستش سزاوارند، لیکن این مقدار واجب نکند که پرده عصمت بر گفتار و رفتار ایشان کشند و عقل سلیم و فکر صحیح و برهان متین را که مایه بزرگى و عظمت ایشان است خوار دارند و اقوال آنان را کورکورانه و به تقلید فراگیرند و اگر غلطى ببینند و نادرستى، آن را از راه حجت بشناسند و صواب شمارند و درست انگارند و از مراعات حق دست بردارند که گذشتگان اگر چه بزرگ‌اند ولى حقیقت از همه چیز بزرگتر است.» ۴۲شاهد گویایى است بر آنچه گفته شد. نگارنده این خاطره را نیز به صورت زبانى از دکتر تجلیل شنیده است که: ایشان زمانى که‏ دانشجوى دکتر بودند، ۱۵ نکته از شرح مثنوى شریف استاد را که به نظرشان رسیده بود، تقدیم حضور استاد مى‏کنند ۴۳ و مرحوم فروزانفر پس از تأمل در آن یادداشتها، نزدیک به این مضمون مى‏فرمایند: «۴۰ سال است مثنوى تدریس مى‏کنم هنوز چیزى نفهمیده‏ام.» ۴۴اما امروز پس از گذشت ۷۰ سال از نقد فروزانفر بر حواشى قزوینی و سى و دو سال از وفات استاد، هنوز فرهنگ تابوشکنى در نقد و پیشنهادنویسى به دور از افراط و تفریط در جامعه ادبى و دانشگاهى ایران، جاى خود را نیافته است.۶. اگر در تاریخ «مولوى‌شناسى» جهان در پى یافتن دو نام درخشان و همیشه ماندگار باشیم، بى‌تردید یکى از آنها استاد فروزانفر خواهد بود، متخصصى که هلموت ریتر درباره‏اش گفت: «پژوهشگر نستوه آثار مولانا» ۴۵ خود استاد درباره پیشینه پژوهشهاى خویش در این زمینه نوشته‏اند: «نزدیک به ۴۰ سال است که به توفیق خداى بزرگ و کشش باطن پرفروغ حضرت مولانا -عظم الله اسراره- که معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت است، به مطالعه و تأمل در مثنوى شریف اشتغال دارم.» ۴۶ و در مقدمه دیوان شمس آورده‏اند که: «در جوانى گاه از ساعت ۷ بامداد تا ۵ ساعت بعد از ظهر، همراه شیخ عبدالله حائرى مازندرانى خلوت مى‏ساختیم و بر سماع شعر مولانا وجد و حال مى‏کردیم.» ۴۷نکته‏اى که از این میان استفاده مى‏شود، این است که گر چه علامه فروزانفر به بیان دکتر شفیعى کدکنى: «تجسم ادبیات فارسى و فرهگ ایرانى دوره اسلامى بود» و بر پایه گفته خود ایشان از ادبیات پس از اسلام ایران چیزى نبود که ندانند، ولى با این همه راز «تخصص در ادبیات» و اهمیت و بهره پژوهشهاى گرایشى بر ایشان هویدا شده بود و مولوى‌پژوهى و به دنبال آن «ادبیات عرفانى» بنیادى‏ترین و گسترده‏ترین عرصه مطالعات و تحقیقات ایشان به شمار مى‏رفت و بر همین بنیاد شاهکارهاى همیشه مرجع آثار استاد نیز در این حوزه است. نتیجه مطالعه و پژوهش تخصص مرحوم فروزانفر را از سخن دو تن از بزرگ‏ترین استادان ادبیات مى‏خوانیم؛ شادروان دکتر زرینکوب مى‏نویسند: «از وقتى فروزانفر در بین ما نیست روح تحقیق و معنویت در بین ما غریب شده است، اینجا دیگر از که مى‏توان توقع بحثهاى دقیق عرفانى داشت و با که مى‏توان از معنویات ادب فارسى صحبت کرد.» ۴۸این نظریات نیز از دکتر شفعیى کدکنى است: «فروزانفر در حوزه تحقیقات ادبى و عرفانى نه مقدم داشت و نه تالى دارد.» ۴۹کلاس مثنوى استاد در دوره دکترى «دایرة المعارفى بود از فرهنگ ایرانى و اسلامى در همه شعبه‏هاى آن با تمام گسترشى که دارد.» ۵۰ «من پنج سال درس مثنوى او را حاضر شدم و یک نکته مکرر نشنیدم.» ۵۱ و «… بودند کسانى که بیش از ۱۵ سال در کلاس درس مثنوى او حضور به هم رسانیده بودند.» ۵۱نگارنده با تأکید تمام بر این باور است که بى‌مانندبودن فروزانفر در زمینه پژوهشهاى عرفانى و دایرة‌المعارف‌شدن درس مثنوى ایشان که هر چه گفته مى‏شد، سخن نو بود و برتر از اینها، یگانگى شرح مثنوى شریف استاد در میان گزارشهاى مثنوى -و به جرئت عالم شرح‌نویسى متون ادب پارسى- جملگى نتیجه کار و مطالعه تخصصى علامه فروزانفر است و نسل امروزین استادان و دانشجویان ادبیات شایسته است بر این مهم، آگاه و عامل باشند که روزگار به تعبیر دکتر باستانى پاریزى «دایناسورشدن» سرآمده است و اکنون باید به پیورى از فروزانفرها به «اهمیت تخصص در ادبیات» ۵۲ پى برد و بدان پرداخت.۷. استاد فروزانفر در تدریس و امتحان، شیوه ویژه‏اى داشتند. دکتر ریاحى مى‏نویسند: «با جزوه‌گفتن و امتحان‌کردن طبق برنامه کارى نداشت.» ۵۳ «در دانشگاه معنى‌کردن لغات یک متن یا شرح زندگى فلان شاعر و سال تولد و وفات او از روى کتابى معین به طرزى که در دبیرستان معمول است، فایده‏اى ندارد. اینها را دانشجو در لغت‌نامه‏ها و دایرة‌المعارفها مى‏یابد. کارى که استاد باید انجام دهد ایجاد و تقویت روح علمى و برانگیختن ذوق تحقیق در دانشجویان و تعلیم روشهاى صحیح علمى و تشخیص منابع معتبر از نامعتبر است و این همه از درس فروزانفر حاصل مى‏شد.» ۵۳دکتر شفعیى کدکنى هم نوشته‏اند: «هیچ جاى اغراق نیست اگر بگویم دکترى ادبیات فارسى یعنى درس فروزانفر.» ۵۴دربرابر این تدریس پر مایه، استاد براى پرورش روحیه سختکوشى علمى و تربیت دانشجویانى آزموده و ورزیده، در امتحان دروس و پایان‌نامه دکترى وسواس و سختگیرى بیشترى در سنجش با دیگر استادان هم روزگار داشته‏اند: «اساس درس فروزانفر بود: دولت پیر مغان باد که باقى سهل است. دانشجو مى‏بایست درسهاى فروزانفر را بگذراند تا بتواند تحقیق پایان‌نامه خود را آغاز کند… اگر راهنمایى‏ [رساله‏] با فروزانفر بود کار به درازا مى‏کشید و حاصلش این بود که رساله ارزش علمى ممتازى مى‏یافت.» ۵۵دکتر مرتضوى گفته‏اند: «هیچ شاگردى در هر حد علمى که بود با اطمینان خاطر نمى‏توانست در امتحان مثنوى استاد در دوره دکترى زبانزد کسانى است که این دوره را با ایشان گذرانده‏اند. به گفته همین استادان در خاطرات خود، گاهى آزمون مثنوى استاد فروزانفر سه سال متوالى زمان مى‏برد و ایشان اگر در دانشجو مایه و دانش مورد نظر را نمى‏یافتند، مى‏فرمودند: هنوز خامى، برو و سال بعد بیا. ۵۷نتیجه چنان شیوه‏اى تربیت دانشجویانى چون: زرینکوب، مرتضوى، شفیعى کدکنى، یوسفى، صفا، مهدوى دامغانى و… است و حاصل ۱۸ و ۱۹دادنهاى پیوسته و آسان به پایان‏نامه‏هاى کارشناسى ارشد و دکترى ادبیات در سالهاى فقر روش و کوشش در پژوهش، مدرک به دستان پرشمارى که دکتر شفیعى کدکنى درباره بیشتر آنها نوشته‏اند: «از میان صدها دکتر و فوق لیسانس یک نفر صاحب‌نظر و متخصص تربیت نمى‏شود و اگر ضرورتى پیش آید در همین زمینه‏ها هم باید از متخصص خارجى یارى طلبید.» ۵۸ مرحوم فروزانفر در کنار چنان سختگیریهایى به نکته‌سنجى و ژرف‌نگرى دانشجو در امتحان یا همان «آن چیز دیگر» فرموده دکتر مرتضوى بسیار ارج مى‏نهادند. دکتر ریاحى نقل مى‏کند که: پس از ۶ سال حضور در درسهاى دوره دکترى استاد -در اصل ۲ سال بود- روزى با اشاره تلویحى ایشان براى آزمون به منزل استاد مى‏روند و به دستور ایشان صفحه‏اى از تاریخ بیهقى را مى‏گشایند تا بخوانند، ولى در همان عبارت نخستین، نادرستى متن چاپى و صورت صحیح آن را بیان مى‏کنند و: «[استاد] شکفته شد و گفت کافى است، فردا نمره‏هایت را به دفتر دانشکده مى‏دهم.» ۵۹این یعنى اینکه ۱۰ صفحه ورقه‌نوشتن و بازگویى طوطى‌صفتانه محفوظات -به هر نحو- دلیل پختگى علمى دانشجو و سنجه معتبر پذیرش او در یک مقطع و رهیابى او به دوره بالاتر نیست، بلکه میزان دقیق علمى در نظر فروزانفر، نکته‏یابى و دقت نظر پژوهشى دانشجو یا وجود روح تحقیق و تدقیق در دانش‌پژوه است، اما افسوس که امروز معیار نمره و ورقه امتحان، تفاوت علمى میان دانشجوى علاقه‏مند و پژوهنده را با آن دیگرى که برگه خویش را به لطایف الحیل نوشته و تقدیم استاد داشته، از بین برده است و البته جایى که فروزانفر نباشد: شب پره بازیگر میدان شود. استاد مکرر به شاگردانشان مى‏فرمودند: «توقف مرگ است.» و خود تا بود دمی از کار وکوش بازنایستاد. ۶۰ پس ما نیز از استاد بیاموزیم: کوشش براى پرورش دانشجویان پرمعلومات، پژوهنده و نوآور و بى‌اعتبارى ظواهرى بسان مدرک و امتحان و نمره در برابر اصل مهمى به نام «سواد و داشن و تحقیق» را. ۶۱۸. استاد بدیع‌الزمان به همراه تعلیم فضل به جنبه فضیلتى دانشجویان نیز عنایت داشتند، دکتر رزینکوب نوشته‏اند: «درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب و هم در عین حال تفریح.» ۶۲دکتر مرتضوى هم فرموده‏اند: «وجود و شخصیت استاد بدیع‌الزمان همیشه منشأ الهام و منبع تربیت روحانى و معنوى براى شاگردانش بود.» ۶۳و دکتر شفیعى کدکنى نیز: «تنها و تنها فروزانفر بود (و شاید پس از او چند تن از شاگردانش) که هم محقق بى‌همتایى بود و هم معلم بى مانندى.» ۶۴درسى که از این ویژگى علامه فروزانفر مى‏گیریم این است که استاد -به ویژه استاد ادبیات- باید آموزگار فضل و فضیلت توأمان باشد و دانشجو نیز در کنار استوارى بنیانهاى دانش یا ادب درس به همان اندازه جانب معنویت یا ادب نفس خویش را هم بپرورد که این هر دو در هم تنیده و مکمل یکدیگرند.۹. اگر ایرانیان باستان به دو گونه «فر» باورمند بوده‏اند، نگارنده به نوعى دیگر از آن به نام «فر استادى» معتقد است و آن را شکوه و هیبت علمى ویژه استادان بزرگ و برجسته مى‏داند که هر کسى در برخورد حضورى با این دانشمندان، آن را ناخواسته در اندرون خویش احساس مى‏کند. بر همین پایه نادیده مى‏توان وقار و فرّ استادى علامه فروزانفر را تصور کرد و پس از ۳۲ سال از درگذشت استاد، لرزشى جاذب و شوق‌آمیز در دل یافت، چنانکه دکتر مرتضوى گفته‏اند: «هر گاه در محضر استاد حاضر مى‏شدیم هم مجذوب و هم مرعوب بودیم. به راستى محضر ایشان رعب انگیز بود… ولى این رعب‌انگیزى چون دیگر ترسها و رعبها باعث بر هزیمت و یأس و رکود نبود، بلکه مایه حرکت و جرئت و عامل متحرک به شمار مى‏رفت و این از شگفتیهاى وجود بدیع‌الزمان بود.» ۶۵و نگارنده این قهر و لطف عشق‌انگیز را در استادان عصر حاضر در شخصیت کم‌نظیر استاد دکتر سرکاراتى از بن جان دیده و در یافته است.۱۰. مرحوم فروزانفر در میان استادان ادبیات از نظر راهنمایى بیشترین پایان‌نامه دکترى، برتر از همگنان‌اند. از ۴۰ پایان نامه دکترى زیر نظر ایشان، ۶۶ رساله بزرگانى همچون: دکتر صفا، دکتر زرینکوب، دکتر مرتضوى، دکتر یزدگردى، دکتر یوسفى و دکتر متینى به راهنمایى استاد بوده است. همچنین یک رساله دکترى ادبیات عرب نیز با نظارت ایشان به انجام رسیده که گواه استوار دیگرى است بر میزان تسلط استاد بر زبان و ادب عربى.۱۱. استاد در مقدمه شرح مثنوى شریف پس از برشمردن کوششهاى ۴۰ ساله خویش براى شناخت مثنوى و سرچشمه‏هاى اندیشه مولانا مى‏نویسد: «… با کمال صراحت و از روى صدق و صفا، منصفانه اعتراف مى‏کنم که هنوز در اول قدم فرو مانده و به سرسرى از اسرار کلام مولانا نرسیده‏ام و در این مکتب، آن نوآموز را مى‏مانم که در شناخت حروف الفبا بازمانده و گامى فراتر ننهاده است.» ۶۷اینجاست که باید به بانگ بلند و از میان جان گفت:


فروتنى است دلیل رسیدگان کمال / سوار چون که به منزل رسد پیاده شود


و بیهوده نیست که خامان ره‌نرفته و تهى‌مایه در ادعاهاى خویش در آسمان هفتم بر منشى ره مى‏سپرند و فروانفر را به استادى نمى‏پذیرند: ۶۸


نالیدن بلبل ز نو آموزى عشق است / هرگز نشنیدم ز پروانه صدایى


اما چه نیکوست ما که نمى‏توانیم و نخواهیم توانست حتى به دامنه ستیغ دانش فروزانفر برشویم، دست کم ادب نفس را از آن استاد بى‌نظیر بیاموزیم.۱۲. ویژگى آموزنده دیگر استاد این است که ایشان در اوج درخشش و فروزانفرى خویش، همواره احترام استادان خود و دانشمندان هم‌روزگار را به جاى مى‏آوردند و این گونه نبود که حق شاگردى را به فراموشى سپرده، تنها خود را در میانه ببینند، هر چند که هیچ کس در یگانگى و شهسوارى ایشان در میدان ادب کمترین گمانى نداشت و ندارد. دکتر مهدوى دامغانى مى‏گویند: فروزانفر در بین ادبا و دانشمندان معاصر به مرحوم علامه قزوینى و ادیب پیشاورى بیش از همه معتقد بود و آن دو را بیشتر از همه مى‏ستود.» ۶۹۱۳. دکتر مهدوى دامغانى در خاطرات خود مى‏نویسند: «همه آنان که با فروزانفر حشر و نشرى داشته‏اند و عدّه بى‌شمار دانشجویانى که در طول ۵۰ سال معلمى او از محضر او کسب فیض کردند و معرفت آموختند و در دوران تحصیل خود در نزد او سرمایه ادبى براى خود اندوختند، به حسن اعتقاد و تمسّک او به ذیل عنایت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اخلاص او به شاه‌مردان مرتضى على و عترت طاهره سلام الله علیهم اجمعین یقین دارند… خدا شاهدست مکرر در مکرر این بنده حقیر در ایام عاشورا او را در مجلس عزادارى حضرت سید الشهدا صلوات الله علیه… در حال گریه مى‏دیدم که قطرات اشک از زیر عینکش بر رخسار و محاسنش جارى بود.» ۷۰شکى نیست که خطاب به سکانى که دانشمندى و پایبندى به دین و باورهاى مذهبى را در دو مقوله ناساز مى‏پندارند و اگر بهره‏اى از دانش برده باشند، تظاهر به بى‏اعتقادى به امور دینى و مذهبى را زیور آن و مایه تشخّص بیشتر خویش مى‏دانند، باید گفت: این ره که تو مى‏روى به ترکستان است. به ویژه برخى جوانان دانش‌پژوهى که این اندیشه -به دلایل مختلف- در وجود آنها به نیروتر است، باید با آگاهى از سیره فرهیختگان بى‌مثالى چون فروزانفر، و فروزانفرها در رشته‏ها و حوزه‏هاى دیگر به نادرستى این گمان، یقین پیدا کنند.۱۴. شهید بلخى بیش از هزار سال پیش گفته است:


دانش و خواسته است نرگس و گل / که به یک جاى نشکفند به هم


درباره مصداق عملى این سخن در حقّ علامه فروزانفر به نقل قولى از دکتر مهدوى دامغانى، چونان یکى از نزدیک‏ترین و برترین دانشجویان استاد، بسنده مى‏شود: «فروزانفر به مال و منال دنیوى اعتنایى نداشت و مانند همه آزادگان تهیدست بود و البته که با علوّه طبع و همت بلند خاص خودش و به قول خودش از«قلّت ذات الید» شکوه و خجالتى نداشت، اما از بس آبرومند و بلندنظر بود، همواره صورتش را با سیلى سرخ مى‏داشت.» ۷۱۱۵. چنانکه پیش‏تر نیز گفته شد، آثار استاد فروزانفر به هیچ روى با سطح، دانسته‏هاى ایشان تناسب ندارد، شاید یکى از اصلى‏ترین علل این امر، وسواس علمى استاد و رعایت اصل مهم کمیت اندک و کیفیت برتر از جانب ایشان است، همان که دکتر ریاحى گفته‏اند: «فروزانفر ارزش خود را مى‏دانست و تا مطلب تازه‏اى نداشت، قلم روى کاغذ نمى‏نهاد. نتیجه اینکه همه آنچه از او مانده عالى و ممتاز است و کار متوسطى در میان آنها نمى‏توان یافت.» ۷۲گویا مجموعه آثار استاد ۲۱ جلد کتاب و ۴۹ مقاله، سخنرانى، مقدمه کتاب، اشعار و نوشته‏هاى دیگر است ۷۳ که در بین آنها تحقیقات مولوى‌شناختى ایشان، جایگاه ویژه‏اى دارد. در این زمینه جز از شرح مثنوى بى‌نظیر ایشان -که نه پیشرو داشت و نه مقلد و تالى خواهد داشت- ۷۴ و فشرده‏ ۴۰ سال مثنوى‌پژوهى است که دریغا و افسوس چون خود مثنوى به پایان نرسید، مراجعى بسان: «آیات و احادیث مثنوى، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى و رساله زندگانى مولانا جلال الدین نیز از یادگارهاى استاد است که مرحوم دکتر زرینکوب درباره اثر سومین چنین داورى کرده‏اند: «حق آن است که بعد از ۶۰سال که از تصنیف آن مى‏گذرد هنوز چنان رساله‏اى با آن اندازه عمق لطف و دقت در دانشگاه به عنوان رساله دکترى به وجود نیامده است.» ۷۵از تألیفات مشهور و پربهره دیگر ایشان کتاب سخن و سخنوران است که در اهمیت آن، دیدگاه سخن‌سنجى چون دکتر شفعیى کدکنى کافى است: «سخن و سخنوران او هنوز هم بزرگ‏ترین تاریخ انتقادى شعر فارسى است که معاصران ما از نوشتن یک فصل مانند آن (مثلا فصل مربوط به خاقانى) هنوز عاجزند» ۷۶یک نکته گفتنى و بسیار قابل توجه درباره آثار علامه فروزانفر این است که مرحوم استاد ترجمه کاملى از قرآن مجید نیز به خط خوىش انجام داده‏اند که به نوشته دکتر شفیعى کدکنى تا سال (۱۳۵۲ش) در بایگانى وزرات فرهنگ و هنر بود، ایشان از راه قیاس ترجمه ‏بعضى از آیات در میان آثار استاد نوشته‏اند: «بى‌هیچ گمان ترجمه فروزانفر از قرآن کریم، درست‏ترین و در عین حال دقیق‏ترین و روان‏ترین ترجمه‏اى خواهد بود که تاکنون به زبان فارسى انجام شده است.» ۷۷تردیدى نیست که همه علاقه‏مندان فرهنگ و ادب ایران، خواستار و آرزومند چاپ و نشر این ترجمه به تعبیر دکتر شفیعى: «مجاز یا نزدیک به رسمى از قرآن به زبان فارسى» هستند. ۷۸در پیوند با نوشته‏هاى استاد باید از نثر توانا و پخته ایشان نیز یاد کرد، به نظر دکتر شفیعى کدکنى: «نثر او در قملرو نثر معاصر از سخته‏ترنى و استوارترین نثرهاى قرن اخیر است. » ۷۹حال آنکه اکنون بیشتر دانشجویان، فارغ‌التحصیلان (حتى دوره دکترى) و شمارى از استادان ادبیات، بى‌کمترین بزرگنمایى از نوشتن چند صفحه یادداشت علمى-تحقیقى منسجم، اصولى و بدون هرگونه کاستى ناتوان‌اند و به گمان نگارنده این ضعف بزرگ یکى از چند دلیل کم‌کارى متعلقان این حوزه و کیفیت پایین آثار آنان است.از آنجایى که هدف کلى این یادداشت و نوشته‏هاى همانند، یادکرد دیگر بار از بزرگان ادب و جلب توجه به بزرگداشت آنهاست، نام استاد «بدیع‌الزمان» عنوان یکى دیگر از بى‌همالان عرصه ادب را در ذهن نگارنده تداعى مى‏کند که بدون اشاره کوتاه بدیشان یادداشت حاضر ناتمام خواهد بود: شادروان استاد عبدالحمید «بدیع‌الزمانى» کردستانى، از نوادر ادبیات عرب و برجسته‏ترین دانشمندان ایرانی کرد، استادى که دکتر مهدى محقق درباره ایشان گفته‏اند: از مسلط‌ترین کسان به متون نظم و نثر عربى بود که من در عمرم دیده بودم… مشکلاتى را در ادب عربى براى ما [دکتر محقق و دکتر مهدوى دامغانى‏]ح ل کرد که بزرگترین استادان ادب عرب کشورهاى عربى از حل آن عاجز بودند.» ۸۰آقاى خرّمشاهى هم مى‏نویسند: استاد بدیع‌الزمانى در مقام علمى و حافظه و محفوظات شگفت‏آور دست کمى از استاد بدیع‌الزمان فروزانفر نداشت… ۸۱شاید یک صد هزار بیت عربى از قصده و قطعه و غزل در حفظ داشت… اگر بگویم احاطه علمى و وسعت معلومات او و نظر نقاد و نکته‌یاب او یادآور ائمه ادب قرون سوم و چهارم هجرى بود، مبالغه نکردم.» ۸۲پر شگفتى و اندوه آور است که با این مقام و توان، بسیارى از استادان حتى نام ایشان را هم نمى‏دانند و نشنیده‏اند!کوتاه سخن اینکه: امروز که فروزانفر در میان ما حضور جسمانى ندارد و بیش از سه دهه است که بر سر دفتر دانشکده‌هاى ادبیات، مهر «پایان عصر فروزانفرى» خورده است، بر یکایک استادان، دانشجویان، پژوهندگان و وابستگان زبان و ادب و فرهنگ ایران است که در کنار شناخت و بزرگداشت آن بزرگ استاد بى‌همتا، ارج و قدر بزرگان کم‌نظیرى چون: استاد دکتر منوچهر مرتضوى و استاد دکتر شفیعى کدکنى -که دیر زیند و جان گرامى به جانشان پیوند- را که بوى نفس فروزانفر را تنها از آنها مى‏توان یافت، بدانند و از مکتب پر فیض علمى و معنوى آنها بهره‏یاب گردند که:


چون که گل رفت و گلستان شد خراب / بوى گل را از که جوییم از گلاب


به هر حال، این چند بیت زبان حال و بیان گویایى است از حوال امثال نگارنده خطاب به دانشمندانى بسان: فروزانفر، مرتضوى، شفیعى کدکنى، سر کاراتى و… که:


تو را اگر نشناسیم قدر، خرده مگیر / که عذرخواه بود نقص ما کمال تو راتو شب چراغ فروزنده‏اى ولى ابله / چه قیمتى بدهد دولت وصال تو راتو آن فصیح مقالى که پیر دانش و هوش / گشوده گوش ادب حکمت و مقال تو را ۸۳




نگارنده: دکتر سجاد آیدنلو
برداشت از مجله «کتاب ماه ادبیات و فلسفه»؛ خرداد و تیر ۱۳۸۱؛ شماره ۵۶ و ۵۷؛ صص ۷۲ تا ۸۱.

منبع: ایرانشهر

Castiel
2011/12/03, 14:06
زندگینامه دکتر علی قلی محمودی بختیاری

2196


جهانی چو باران به بایستگی

مسعود لقمان

بر باخردان غبطه بورزیم که آنان | دشمن نشناسند همه خلق جهان رااز منظرشان جهل بُوَد دشمن انسان | زیرا به تباهی کَشَد این کَون و مکان را


«دکتر علی‌قلی محمودی‌بختیاری» که فرزند «مهراب» و «هما» و نوه‌ی «حاج عبدالله‌خان بختیاروند» و نبیره‌ی «محمودخان»، رئیس و سردودمان ایل بختیاروند هفت لنگ بختیاری است، در هفتم آذرماه ۱۳۱۱ خورشیدی در دهکده‌ی میانرودان لرستان دیده به دیدار گیتی گشود.در آنجا به مکتب‌خانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت و سپس در سال چهارم دبستان دربند پذیرفته شد. پس از آن راهی خرم‌آباد شد و سال‌های پنجم و ششم ابتدایی و دو سال نخستِ دبیرستان را در آنجا به پایان رساند. سال نهم را به الیگودرز رفت و سال دهم و یازدهم را در بروجرد گذراند و در آنجا دیپلم علمی گرفت.دکتر بختیاری در ۲۲ سالگی به تهران آمد تا سال ششم ادبی را در دبیرستان مروی به فرجام رسانَد. سال ۱۳۳۴ در آزمون دانشکده‌ی ادبیات و دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران شرکت جُست و در هر دو پذیرفته شد، اما به خاطر عشق وافری که به زبان و ادبیات پارسی داشت، دانشکده‌ی ادبیات را برای ادامه‌ی تحصیل برگزید. در همین سال‌های دانشجویی «انجمن ادبی آتشکده» را بنیاد نهاد که از مهم‌ترین انجمن‌های ادبی آن سال‌ها بود.پس از دریافت دانشنامه‌ی کارشناسی‌ در سال ۱۳۴۷ به پیشنهاد «دکتر غلام‌حسین صدیقی» در رشته‌ی علوم اجتماعی، کارشناسی ارشد را به پایان برد و در سال ۱۳۴۲ دوره‌ی دکترای زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی را آغاز کرد تا توانست دانشنامه‌ی دکترای ادبیات پارسی را از دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران دریافت کند.با استخدام در وزرات فرهنگ در سال ۱۳۳۹ در دبیرستان‌های فیروز بهرام، رازی و ادیب به آموزش دانش‌آموزان پرداخت و چندی بعد معاونت اداره‌ی کل تألیف و ترجمه و سرپرستی نظارت بر کتاب‌های درسی، به ایشان واگذار شد.در سال ۱۳۴۵، «دکتر جمال رضایی» که معاون دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران بود، بخش «مترجمی» این دانشکده را راه‌اندازی کرد و از دکتر ‌بختیاری نیز دعوت کرد تا در آنجا تدریس کند.با راه‌اندازی «مؤسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی» در سال ۱۳۴۶ به همت «دکتر مصطفا مصباح‌زاده» مدیر وقت کیهان و با ریاست «دکتر علی‌قلی اردلان» -وزیر پیشین خارجه- از دکتر بختیاری دعوت شد تا در آنجا به آموزش ادبیات فارسی بپردازد.نام دکتر بختیاری در این دانشکده که اکنون دانشکده‌ی ارتباطات نام دارد، با درس «فرهنگ و تمدن ایران» گره خورده است. ایشان با باور به اینکه بیماری جامعه‌ی ما بیماری اندیشه است و آموزش‌ و پرورش و کوشش، بی‌اندیشه بیهوده است و اگر بار و بری داشته باشد، نوشین و گوارا و نیروفزا نیست، درصدد برآمد تا اندیشه و راه اندیشیدن را به دانشجویانش بیاموزاند. بدین روی فکر راه‌اندازی واحدی به نام زمینه‌ی فرهنگ و تمدن ایران در ذهن دکتر بختیاری جرقه خورد. نامه‌ای نوشت و دکتر مصباح‌زاده با امضای دکتر اردلان آن را برای وزارت علوم فرستاد. آنان نیز پذیرفتند و از آن پس فرهنگ و تمدن ایران جزو درس‌های دانشگاه به شمار آمد.استاد در ۳۸ سالگی (۱۳۴۹) با بانوی زنده‌یاد «سیمین‌دخت مهرور» پیمان زناشویی بست که ثمره‌ی آن پیوند، دو دختر به نام‌های فریناز و فرانک است که در رشته‌ی شیمی کار می‌کنند و یک پسر به نام بهروز است که استاد دانشکده‌ی هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. با درگذشت بانو سیمن‌دخت در شهریورماه سال ۱۳۷۳ به علت بیماری جانکاه سرطان، استاد به خاطر مهر فراوانی که به ایشان داشتند برای زنده‌ نگاه داشتن یاد و خاطره‌ی همسرشان، هر ساله زادروز وی را جشن می‌گیرند.در سال ۱۳۵۰ سمت معاونت دانشگاه «سپاهیان انقلاب» که اکنون جزو دانشگاه علامه طباطبایی است، به دکتر بختیاری پیشنهاد شد و ایشان این سمت را با دو شرط پذیرفت: نخست اینکه نام این دانشگاه به نام دانشمند برجسته‌ی ایرانی «ابوریحان بیرونی» تغییر کند و دیگر اینکه تنها برای یکسال این سمت را به دوش گیرد. «دکتر بیرجندی»، رئیس دانشگاه، دو شرط استاد را پذیرفت و پس از نامه‌نگاری با وزارت علوم، نام دانشگاه از سپاهیان انقلاب به ابوریحان بیرونی دگرگون شد. دکتر بختیاری یکسالی در این سمت خدمت کرد و پس از آن استعفا داد و از سوی استادان آن دانشگاه به عنوان مدیر گروه ادبیات، آموزش و پرورش و زبان‌های خارجی برگزیده شد و تا سال ۱۳۵۹ در این سمت به تاریخ و فرهنگ ایران خدمت کرد.زمانی که استاد، معاونت دانشگاه بیرونی را به عهده داشت با راه‌اندازی بخش «دانشجویان خارجی»، آنجا را به مرکزی مهم، برای تعمیق روابط فرهنگی ایران با هند و پاکستان بدل کرد؛ به گونه‌ای که تا آستانه‌ی انقلاب نزدیک به ۱۸۰ تن از استادان زبان و ادبیات پارسی دانشگاه‌های پاکستان، دوره‌های بازآموزی زبان فارسی را در ایران به فرجام رساندند تا هر یک پس از بازگشت به کشورشان بتوانند گام‌های استوارتری برای شناساندن ایران و زبان و فرهنگ آن به مردمان شبه قاره هند بردارند.دکتر بختیاری برای گزینش استادان و چینش زمان آموزش آنان، در سال ۱۳۵۴ سفری به پاکستان داشت و در این میان نیز فرصت را غنیمت شمرد و در دانشگاه‌ «لاهور» درباره‌ی پیوندهای فرهنگی ایران و پاکستان سخنرانی کرد. وی همچنین در سال ۱۳۵۷ در دانشگاه «عین الشمس» درباره‌ی رابطه‌ی فرهنگی ایران و مصر سخنرانی کرد و همچنین به همراه گروهی از دانشجویانش از دانشگاه‌های «قاهره» و «اسکندریه» بازدید کرد.اوضاع بدین منوال پیش می‌رفت تا اینکه دکتر بختیاری با گرفتن فرصت مطالعاتی در سال‌های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ به امریکا رفت و در دانشگاه کلمبیا هم به تدریس پرداخت و هم دوره‌ی فوق‌دکترا را طی کرد. سپس در شهریور ۱۳۵۷ به دانشگاه یوتا رفت و به مدت دو ماه در آنجا به تدریس اشتغال ورزید.با وقوع انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها، استاد عطای دانشگاه را به لقایش بخشید و به خاطر عشقی که به ایران و مردمانش دارد، برای همیشه در ایران ماندگار شد و از آن پس تاکنون بدون دریافت هیچ مزد مادی، به آموزش دانشجویان در بیرون از دانشگاه‌ها ادامه می‌دهد و در حقیقت هر جا که پای می‌گذارد خود یک تنه دانشگاهی برای آموزشِ مردم‌دوستی و مهرورزی، ایران‌پرستی و آزادگی و آزاداندیشی برپا می‌کند.گفتنی است آنانی که محضر استاد را درک کرده‌اند، از شناخت عمیق ایشان از تاریخ و فرهنگ ایران و حافظه‌ی قوی وی که اغراق نیست آن را گنجینه‌ی کامل ادبیات پارسی بدانیم، شگفت‌زده شده‌اند.از دکتر بختیاری تاکنون ۱۷ کتاب در حوزه‌های زبان و ادبیات پارسی و تاریخ و فرهنگ ایران منتشر شده است که عبارتند از: ویرایش و آرایش دفتر یکم سبک‌شناسی شعر ملک‌الشعرای بهار (۱۳۴۲، انتشارات علمی)؛ کوروش در بابل (۱۳۴۶، دانشگاه تهران)؛ راهی به مکتب حافظ (۱۳۴۵)؛ گنج گهر (۱۳۴۸، موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی، چاپ دوم: ۱۳۷۲، عطایی)؛ بابل، دل ایرانشهر (۱۳۵۰، موسسه عالی مطبوعات و روابط عمومی)؛ شکرستان (۱۳۵۱)؛ کمینگاه دشمن (۱۳۵۴، چاپ دوم و سوم: ۱۳۵۷)؛ زمینه‌ی‌ فرهنگ و تمدن ایران (۱۳۵۲، مدرسه عالی بازرگانی، چاپ دوم: ۱۳۵۷، چاپ سوم: ۱۳۵۸، چاپ چهارم: ۱۳۶۴، انتشارات پاژنگ)؛ فراز و نشیب سیاست و شیوه‌‌ی کشورداری در ایران (۱۳۵۵، چاپ دوم: ۱۳۵۷)؛ گنج راز (۱۳۵۷، دانشگاه ابوریحان بیرونی)؛ او، تو، من (۱۳۶۸، کتابسرا)؛ چرا حافظ؟ (۱۳۷۵، علمی)؛ خاقانی در ایوان مدائن (۱۳۷۵، کتابسرا)؛ هفت نگار در هفت تالار [تحلیل اجتماعی هفت پیکر نظامی] (۱۳۷۶، عطایی)؛ شرح گلشن راز (۱۳۷۷، علمی)؛ شاهنامه آبشخور عارفان (۱۳۷۷، علمی) و عارفان راز (۱۳۷۷، رهیاب، چاپ دوم: ۱۳۷۸، رهیاب).علاوه بر کتاب‌های یادشده، ایشان نزدیک به ۲۰۰ مقاله در نشریه‌های گوناگون منتشر کرده‌اند که به زودی برخی از آن‌ها در قالب کتاب «۲۰ گفتار» منتشر خواهد شد.این یادداشت در نکوداشت مقام استاد در یکشنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۳۸۹ خورشیدی در روزنامه‌ی شرق منتشر شد.

منبع: ایرانشهر

Castiel
2011/12/14, 16:57
فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهان‌الدین محقق ترمذی قرار گرفت. ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. وی در سال ۶۷۲ هجری قمری در قونیه وفات یافت. از آثار او می‌توان به مثنوی، دیوان غزلیات یا کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.آثار مولوی در این مجموعه:مثنوی معنوی (فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.)دیوان شمس (فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.)
منبع: فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.

Castiel
2011/12/14, 17:00
فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.

ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنایی شاعر و عارف بزرگ و نامدار نیمهٔ دوم سده پنجم و نیمهٔ اول سدهٔ ششم هجری است. وی در سال ۴۶۳ یا ۴۷۳ هجری قمری در غزنین دیده به جهان گشود. چنانچه ازشعر سنایی برمی‌آید او به تمام دانشهای زمان خود آگاهی و آشنایی و در برخی تبحر و استاری داشته است. وی در سال ۵۲۵ یا ۵۳۵ هجری قمری در سن ۶۲ سالگی درگذشت. از آثار وی غیر از دیوان قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و قطعه و رباعی، مثنویهای وی معروف و بدین قرارند: مثنویهای حدیقةالحقیقه، طریق التحقیق، کارنامهٔ بلخ، سیر العباد الی المعاد، عشق‌نامه و عقل‌نامه. سه مکتوب و یک رسالهٔ نثر نیز به وی نسبت داده‌اند.آثار او در این مجموعه:دیوان اشعار (فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.)طریق التحقیق (فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.)
منبع: فقط کاربران عضو قادر به مشاهده لینک‌ها هستند.

Castiel
2012/04/04, 03:09
8853

استاد محمدرضا شجریان

محمدرضا شجریان (۱ مهر ۱۳۱۹ در مشهد) خواننده، موسیقی‌دان و خطاط ایرانی است. وب گاه آسیاسوسایتی وی را پرآوازه‌ترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی روزنامهٔ ونکوورسان او را یکی از مهم‌ترین هنرمندان موسیقی جهان توصیف کرده‌است.

محمدرضا شجریان، اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد زاده شد. خواندن را از کودکی با همان لحن کودکانه آغاز کرد. از کودکی با توجه به استعداد و صدای خوبش تحت تعلیم پدر که خود قاری قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد و در سال ۱۳۳۱، برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش می‌شود.
وی در سال ۱۳۳۸ به دانشسرای مقدماتی در مشهد رفت و از همان سال برای نخستین بار با یک معلم موسیقی آشنا شد.

وی پس از دریافت دیپلم دانشسرای عالی، به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به تدریس مشغول شد و در این زمان با سنتور آشنا شد. در سال ۱۳۳۷ به رادیو خراسان رفت و در رشته آواز مشغول فعالیت شد. سپس برای اجرای برنامه‌های گلها به تهران نزد استاد داوود پیرنیا دعوت شد و در بیش از یکصد برنامه گلها و برگ سبز شرکت کرد. شجریان در سال ۱۳۴۰ ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر (همایون) بود.او در سال ۱۳۴۶ به تهران رفت و با احمد عبادی آشنا شد و از سال ۱۳۴۶ در کلاس اسماعیل مهرتاش شرکت نمود. همچنین برای آموختن خوشنویسی در انجمن خوشنویسان نزد استاد ابراهیم بوذری رفت. او از سال ۱۳۴۷، خوشنویسی را نزد استاد حسن میرخانی ادامه داد. وی در سال ۱۳۴۹، درجهٔ ممتاز را در خوشنویسی به دست آورد.

شجریان تا سال ۱۳۵۰ با نام مستعار سیاوش بیدکانی با رادیو همکاری می‌کرد، ولی بعد از آن از نام خود استفاده کرد.در ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیف‌های آوازی را نزد وی دنبال کرد.در سال ۱۳۵۱ در برنامهٔ گلها با استاد نورعلی خان برومند آشنا شد و به آموختن شیوهٔ آوازی طاهرزاده نزد او پرداخت. از سال ۱۳۵۲ نزد عبدالله دوامی کلیه ردیف‌های موسیقی و شیوه‌های تصنیف‌خوانی را فرا گرفت. در همین سال به همراه گروهی از هنرمندان چون محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگ‌فر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و داوود گنجه‌ای، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا نهاد.

وی شیوه‌های آوازی اقبال‌السلطان، تاج اصفهانی، میرزا ظلی، ادیب خوانساری، حسین قوامی و بنان را روی صفحات و نوارها به‌دقت دنبال کرد. از سال ۱۳۵۴، تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸ با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد. در سال ۱۳۵۷ به‌همراه هوشنگ ابتهاج و برخی هنرمندان دیگر از رادیو کناره‌گیری کرد.شجریان در اسفندماه سال ۱۳۵۶ شرکت دل‌آواز را بنیان‌گذاری کرد. همچنین در سال ۱۳۵۷ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری رتبه‌ی نخست را به دست آورد.

در ۱۳۵۷ چندین سرود میهنی اجرا کرد و همکاری خود را با سازمان‌های دولتی ادامه نداد و در خانه به تحقیق و تدوین ردیف‌های آوازی پرداخته و به آموزش شاگردان قدیمی‌اش همت گماشت. در فاصله سال‌های دههٔ شصت، شجریان همکاری گسترده‌ای را با پرویز مشکاتیان آغاز کرد که حاصل آن آلبوم‌هایی چون بیداد همایون، آستان جانان، سرّ عشق (ماهور)، نوا و دستان بود. در این سال‌ها به همراه گروه عارف کنسرت‌هایی را در خارج از ایران اجرا کرد.

پس از سال ۱۳۶۸ به همراه داریوش پیرنیاکان و جمشید عندلیبی به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت. این گروه در سال بعد، کنسرت‌هایی را برای جمع‌آوری کمک مردم دنیا به زلزله‌زدگان رودبار انجام داد. آلبوم‌های دل مجنون، سرو چمان، یاد ایام و آسمان عشق با همکاری گروه آوا و نیز دلشدگان با آهنگسازی حسین علیزاده در این سال‌ها منتشر شدند. در سال ۱۳۷۴، شجریان کنسرت‌هایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج برگزار کرد و در همین سال، آلبوم چشمه نوش را با محمدرضا لطفی و مدتی بعد، در خیال را با همکاری مجید درخشانی منتشر کرد. وی در سال ۱۳۷۷، آلبوم شب، سکوت، کویر را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر کرد.

شجریان در سال ۱۳۷۸ جایزه پیکاسو را از طرف سازمان یونسکو دریافت کرد.از سال ۱۳۷۹ با حسین علیزاده، کیهان کلهر و پسرش همایون به اجرای کنسرت پرداخت که حاصل آن، آلبوم‌های زمستان است، بی تو به سر نمی‌شود، فریاد، ساز خاموش و سرود مهر بود. در سال ۱۳۸۲، به همراه همین گروه برای کمک به زلزله‌زدگان بم کنسرتی در تهران با نام هم‌نوا با بم اجرا کرد.

از سال ۱۳۸۶، شجریان به همکاری با گروه آوا پرداخت و کنسرت‌هایی در تهران، اصفهان، اروپا، آمریکا و کانادا اجرا کرد. در همین سال و در مراسم درگذشت مادرش، پس از ۳۰ سال، دعای ربنا را دوباره خواند.شجریان اکنون به همراه پسرش همایون شجریان به ترویج و اشاعه موسیقی اصیل و سنتی ایرانی می‌پردازد. پس از برگزاری کنسرت شجریان در ونکوور کانادا، گلوب اند میل، شجریان را افسانهٔ موسیقی شرق معرفی کرد.


محمدرضا شجریان در سال ۱۳۴۰، در سن ۲۱ سالگی و زمانی که معلم بود با خانم فرخنده گل‌افشان که وی نیز معلم دبستان بود آشنا شد و آنها در شهر قوچان پای سفره عقد نشستند. یک سال بعد یعنی در ۲۹ مرداد ۱۳۴۱ آنها جشن عروسی خود را در مشهد گرفتند و زندگی مشترک را آغاز کردند که حاصل آن سه دختر بود: راحله، افسانه (همسر سابق پرویز مشکاتیان) و مژگان (همسر محمدعلی رفیعی که نام او در اکثر کاست‌های شجریان به چشم می‌خورد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد گرافیک می‌باشد و به همراه همسرش که مهندس است به کارهای طراحی کامپیوتری کاست‌های پدر می‌پردازد)، و یک پسر (همایون). شجریان در سال ۱۳۷۱ از این بانو جدا شد و یک سال بعد با خانم کتایون خوانساری ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج، رایان پسر دوم محمدرضا شجریان است که در ونکوور به‌دنیا آمد.


شجریان کنسرت‌های زیادی برگزار کرده‌است، که کنسرت راست‌پنجگاه به همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر از مهم‌ترین آنها به شمار می‌رود. از کارهای دیگرش، همکاری با گروه عارف و شیدا و همچنین چاووش بود که آثاری به یادماندنی موسیقی ایران را شامل می‌شوند. کنسرت هم نوا با بم نیز از جمله کنسرت‌های به یاد ماندنی استاد شجریان می‌باشد که در آن کنسرت، سبک جدیدی از آواز مرغ سحر را با هم‌خوانی فرزندش اجرا نمود. پس از آن با اجرای کنسرت‌های بسیار به همراه استادان دیگر به شناساندن موسیقی ایران در جهان کارهای بسیاری انجام داد که هنوز هم ادامه دارد. به همراه پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، محمد موسوی، داریوش پیرنیاکان، حسن کسایی و دیگر استادان، کارهای بسیاری ضبط کرده‌است. وی در بهار ۱۳۸۶ به همراه مجید درخشانی، سعید فرج‌پوری، محمد فیروزی و فرزندش همایون شجریان، کنسرت‌هایی در چند کشور اروپایی انجام داد. این کنسرت، در تابستان و پاییز ۱۳۸۶ در تهران و اصفهان نیز اجرا شد. همچنین او در سال ۲۰۱۰ تور کنسرت‌های خود را بهمراه گروه شهناز به چندین کشور مانند استرالیا، انگلستان، ترکیه، امریکا و.... آغاز نموده و همچنان ادامه دارد.


اسماعیل مهرتاش، عبدالله دوامی، نورعلی برومند از جمله استادانی بودند که محمدرضا شجریان ردیفها، گوشه‌ها، و دوره‌های آوازی موسیقی ایرانی را نزد آنها تمرین کرد.

وی همچنین نوازندگی سنتور را نزد جلال اخباری و استاد فرامرز پایور آموخت.
برای اولین بار در سن ۱۲ سالگی به تلاوت قرآن در رادیو محلی پرداخت و در سال ۱۳۳۷، ۱۸ ساله بود که مشغول به همکاری با رادیو خراسان شد. سال ۱۳۴۶ به تهران آمد و در اواخر دهه ۴۰ و تا سال ۵۶ با «رادیو ایران» همکاری کرد. به دلیل مخالفت خانواده با نام مستعار «سیاوش بیدگانی» در برنامه «برگ سبز» و «گلهای تازه» اجراهای بسیاری توسط کنسرت رادیو به همراه محمدرضا لطفی، جلیل شهناز، حسن ناهید، ناصر فرهنگ‌فر و دیگر نوازندگان آن دوره اجرا کرد. در سال‌های آخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران، همکاری خود را به گفته خود به دلیل «پخش آهنگ‌های مبتذل» با رادیو و تلویزیون قطع کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و متعاقب آن انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و قطع برنامه‌های موسیقی، همکاری او نیز با رادیو قطع شد.

در سال‌های اخیر و پس از اصلاحات، رادیو فرهنگ، در برنامه نیستان برخی از کارهای قدیمی و جدید او را پخش می‌کند، همچنین شبکه چهار جمهوری اسلامی در برنامه‌ای تحت عنوان آوای ایرانی، با استفاده از «گنجینه گلهای تازه رادیو ایران» آواز شجریان را همراه با تصاویری از خوشنویسی، نگارگری و دیگر هنرهای ایرانی پخش می‌کند.


در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش می‌کوشد اهدا می‌شود. پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتح‌علی‌خان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود. استاد در سال ۲۰۰۶ نشان موتزارت را از سازمان یونسکودریافت کردند.استاد شجریان ۲ سال به خاطر کاست‌های فریاد و بی تو به سر نمی‌شود نامزد جایزه گرمی یا اسکار موسقی شد. جایزه گرمی معتبرترین جایزه موسیقی در امریکا می‌باشد.او تنها خواننده ایران است که نامزد جایزه گرمی شده‌است.هرساله ۵ کاست از بخش موسقی کلاسیک برای نامزدی این جایزه معرفی می‌گردند.


از محمدرضا شجریان به عنوان استاد آواز ایرانی در مراسم متعددی تجلیل شده است از جمله در جمعه ۲۸ آبان ماه ۱۳۸۹ مراسمی با نام «سومین سال بزرگداشت ادب و هنر پارسی» در دانشگاه استنفورد آمریکا برگزار شد که طی آن جایزه این بزرگداشت توسط بنیان‌گذار آن بیتا دریاباری که همسر سابق امید کردستانی یکی از مدیران ارشد شرکت گوگل است به محمدرضا شجریان استاد موسیقی ایرانی تعلق گرفت. در این مراسم جایزه «بیتا» به محمدرضا شجریان که طی سالیان متمادی کنسرت‌های زیادی را در داخل ایران و کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا برگزار کرده‌ است به دلیل تلاش فراوانش برای حفظ و ترویج موسیقی ایران اهدا شد.

در این مراسم محمدرضا شجریان پس از دریافت جایزه پشت تریبون قرار گرفت و ضمن تشکر از دانشگاه استنفورد و بیتا دریاباری به سوالات جمع حاضر در سالن که بیشتر ایرانی بودند پاسخ داد. لازم به گفتن است که این جایزه توسط بخش مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد آمریکا بنیان نهاده شده‌ و در اولین سال برگزاری این مراسم، سیمین بهبهانی نویسنده و غزل‌سرای معاصر ایرانی این جایزه را دریافت کرده بود.


بیشتر آوازها و تصنیف‌های اجرا شده گزیده‌ای بوده از اشعار شاعران بزرگ ایران چون سعدی، حافظ، مولوی، باباطاهر، خیام، عطار و برخی تصنیف‌های قدیمی با مضامین عاشقانه، و اجتماعی. وی همچنین، در برخی کنسرت‌ها و کارهای جدیدتر خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی، مهدی اخوان‌ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده‌است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو. همچنین، وی تعدادی از دعاهای قرآنی را در اثر مشهور به ربّنا خوانده‌است که در هنگام افطارهای ماه رمضان از صدا و سیمای ایران پخش می‌شد.


محمدرضا شجریان علاوه بر استعدادش در آوازخوانی، علاقه زیادی به خوشنویسی ایرانی دارد و از او به عنوان یکی از خوشنویسان معاصر یاد می‌شود. او از سال ۱۳۴۴ به فراگیری نستعلیق نزد استادان ابراهیم بوذری، و حسین میرخانی پرداخت. او در حال حاضر دارای درجه ممتاز در خط نستعلیق می‌باشد و سبک ویژه خود را در خوشنویسی دنبال می‌کند.
شجریان مبدع چند ساز جدید در موسیقی ایرانی است. وی در اردیبهشت ۱۳۹۰ در نمایشگاه در تهران این سازها را رسماً به نمایش عمومی در آورد. سازهای ابداعی او عبارتند از:

* شهرآشوب
* صراحی
* ساغر
* کرشمه
* سبو
* تندر
* باربد
* ارغنون

* شهریور ۱۳۸۸ -زبان آتش (هم نوا با خس وخاشاک) تک آهنگی در آواز دشتی با شعری از فریدون مشیری که به گفته خودش، در مصاحبه با رادیو آمریکا، در واکنش به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ خوانده شده‌است.
* شهریور ۱۳۸۸ - رندان مست در دستگاه همایون
* فروردین ۱۳۸۸ - آه باران
* ۱۳۸۶ - غوغای عشق بازان (در دستگاه شور و آواز افشاری)
* اجرا ۱۳۸۴ / انتشار ۱۳۸۶ - سرود مهر در آواز بیات ترک و افشاری
* اجرا ۱۳۸۴ / انتشار ۱۳۸۶ - ساز خاموش در آواز دشتی
* اردیبهشت۱۳۸۴ - جام تهی (که در این سال به صورت رسمی بیرون آمد ولی ضبط آن به دهه پنجاه برمی‌گردد)
* ۱۳۸۳ - فریاد
* ۱۳۸۱ - بی تو به سر نمی‌شود
* ۱۳۷۹ - زمستان است
* ۱۳۷۸ - بوی باران
* ۱۳۷۸ - آرام جان
* ۱۳۷۸ - آهنگ وفا
* ۱۳۷۸ - تلاوت قرآن ۱ و ۲
* ۱۳۷۷ - شب، سکوت، کویر
* اجرا ۱۳۵۶ / انتشار ۱۳۷۷ - چهره به چهره
* اجرا ۱۳۵۴ / انتشار ۱۳۷۷ - راست پنجگاه
* ۱۳۷۶ - معمای هستی
* ۱۳۷۶ - شب وصل
* ۱۳۷۶ - رسوای دل
* ۱۳۷۵ - در خیال
* ۱۳۷۵ - پیغام اهل دل
* اجرا ۱۳۶۳ / انتشار ۱۳۷۴ - همایون مثنوی
* ۱۳۷۴ - گنبد مینا
* ۱۳۷۴ - جان عشاق
* اجرا تابستان ۱۳۷۱ / انتشار ۱۳۷۴ - یاد ایام
* اجرا ۱۳۷۳ - قاصدک (اجازهٔ انتشار نیافت)
* ۱۳۷۲ - چشمهٔ نوش
* ۱۳۷۱ - دلشدگان
* ۱۳۷۱ - آسمان عشق
* ۱۳۷۰ - سرو چمان
* ۱۳۷۰ - خلوت‌گزیده
* ۱۳۷۰ - دل مجنون
* ۱۳۷۰ - پیام نسیم
* اجرا ۱۳۵۹ / انتشار ۱۳۶۷ - ساز قصه‌گو
* ۱۳۶۷ -دستان
* ۱۳۶۷ - دود عود
* ۱۳۶۵ - نوا، مرکب خوانی
* ۱۳۶۵ - سر عشق
* ۱۳۶۵ - ماهور
* ۱۳۶۴ - آستان جانان
* ۱۳۶۴ - بیداد
* ۱۳۵۹ - عشق داند در آواز ابوعطا
* ۱۳۵۸ - پیغام اهل راز (راز دل و انتظار دل)
* ۱۳۵۸ - سپیده در دستگاه ماهور
* ۱۳۵۸ - ربّنا
* ۱۳۵۷ - گلبانگ ۲ (دولت عشق)
* ۱۳۵۷ - گلبانگ ۱
* ۱۳۵۶ - به یاد عارف در آواز بیات ترک
* ۱۳۵۵ - جان جان در دستگاه سه‌گاه
* برنامه گلهای ۲۳، ۲۵، ۴۱، ۷۱، ۷۷، ۱۰۷، ۱۲۱، ۱۳۳، ۱۴۱، ۱۴۷، ۱۵۸، ۱۶۰
* رباعیات خیام
* قرآن در دستگاه فارسی که پس از فوت پدرشان با نام به یاد پدر ۱ و ۲ به بازار آمد
* "دانشکده موسیقی پاریس درسال ۱۳۶۵ که پنج آلبوم یاد ایامسروچمانمعمای هستیدل مجنونپیام نسیم که در 5روز پشت سرهم این پنج البوم را اجرا کرد

* - تور بزرگ کنسرت به امریکا، استرالیا، ترکیه، انگلیس و...
* مهر۱۳۸۷ - کنسرت تهران در تالار بزرگ کشور
* خرداد و تیر۱۳۸۷ - کنسرت تهران، برای کمک به ساخت آرامگاه شمس تبریزی در خوی
* کنسرت آمریکا و کانادا، خرداد ۱۳۸۷
* ۱۳۸۶ - کنسرت اصفهان
* ۱۳۸۶ - کنسرت تهران
* ۱۳۸۵ - کنسرت فرانسه
* ۱۳۸۴ - کنسرت لندن، (کوئین الیزابت هال)
* آذر۱۳۸۴ - تهران، (تالار بزرگ کشور)
* دی۱۳۸۲ - همنوا با بم، تهران (تالار وزارت کشور) برای کمک به زلزله‌زدگان بم
* ۱۳۸۱ - مرکب‌خوانی، اروپا و کانادا
* ۱۳۸۱ - راست پنجگاه، اروپا و کانادا
* ۱۳۷۹ - نوا، اروپا، آمریکا و کانادا
* ۱۳۷۹ - داد و بیداد، اروپا، آمریکا و کانادا
* زمستان۱۳۷۹ - اروپا، آمریکا و کانادا
* تابستان۱۳۷۸ - کنسرت ارکستر موسیقی ملی ایران، چهل ستوناصفهان،
* ۱۳۶۷ کنسرت شور (تالار وحدت)

نمایشگاه سازهای ابداعی شجریان ۱۳۹۰ نمایشگاهی از سازهای ابداعی محمدرضا شجریان (خواننده سنتی ایرانی) می‌باشد که در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ در تالار بهارخانه هنرمندان افتتاح گردید.
شاگردان


* علی رستمیان
* پریسا
* علی جهاندار
* محسن کرامتی
* ایرج بسطامی
* حمیدرضا نوربخش
* قاسم رفعتی
* مظفر شفیعی
* همایون شجریان
* سینا سرلک
* حسین رضا اسدی
* علیرضا افتخاری
* حسام الدین سراج
* محمد اصفهانی
* عبدالحسین مختاباد

Navid.y
2012/07/17, 18:58
استاد عشق

11056







مطالب این پست برگرفته از کتاب استاد عشق، نوشته ی ایرج حسابی (فرزند ایشان) است.

سیّد محمود حسابی در سال 1281 از پدر و مادری تفرشی در تهران زاده شدند و پس از 4 سال عازم "شامات" گردید. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارت های دور از وطن در مدرسه ی کشیش های فرانسوی آغاز کردند.

شروع تحصیلات دبیرستانی ایشان مصادف بود با جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی بیروت. به همین دلیل پس از دو سال تحصیل در منزل برای ادامه به دانشگاه آمریکایی بیروت رفتند و در سن 17 سالگی لیسانس ادبیات و در 19 سالگی لیسانس بایولوژی و پس از آن مدرک مهندسی راه و ساختمان را از دانشگاهی فرانسوی اخذ کردند!!!

11057...................

شرکت راه سازی فرانسوی در لبنان که ایشان در آن مشغول به کار بودند به پاس قدردانی از زحمات ایشان، وی را به برای ادامه ی تحصیل فرستادند و به این ترتیب در سال 1924 میلادی به مدرسه ی عالی برق پاریس وارد شدند و در یک سال بعد (1925) فارغ التحصیل شدند. ...........
همزمان با تحصیل در رشته ی معدن در راه آهن برقی فرانسه مشغول به کار گردید و پس از پایان تحصیل در این رشته کار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت "سار" آغاز کردند. سپس به دلیل روحیه ی علمی به تحصیل و تحقیق در دانشگاه سوربن در رشته ی فیزیک پرداختند و در سال 1927 در سن 25 سالگی دانش نامه ی فیزیک خود را با ارائه ی رساله ی حساسیت سلول های فتو الکتریک با درجه ی عالی از دست بزرگترین دانشمند زمان پروفسور فارابی دریافت کردند.

ایشان در بیشتر عمر گرانقدر خود درگیر بیماری هایی چون ذات الریه و مالاریا، زخم معده و اثنی عشر، آب مروارید، پروستات، مشکلات قلبی و نارسایی عروق بودند.

شماره ی عینک ایشان 13.5 نزدیک بینی بود و مشکلات دوبینی و آستیگماتی هم داشتند.

موسیقی
ایشان به موسیقی اصیل ایرانی علاقه ی خاصی داشتند و میگفتند:"موسیقی ایرانی یک طرز فکر است، یک فلسفه است و بیان یک آرزوست". ایشان یه کمک دکتر برکشلی به تعین نت ها و اندازه گیری دقیق فواصل گام های موسیقی ایرانی پرداختند و به یاری آقای دکتر ناجی با تغییر شکل کاسه ی تار این ساز قدیمی ایران را اصلاح کردند.
به نی و ساز دهنی علاقه ی فراوانی داشتند و در پیانو دارای مهارت ویژه ای بودند. تا جایی که یک روز برای دریافت یک مدرک افتخاری به کشوری اروپایی رفته بودند و قبل از شروع مراسم یک نفر شروع به نواختن پیانو میکندو استاد از مسوولین خواهش میکند که قبل از شروع مراسم ایشان هم به روی صحنه بروند و با همان پیانو بنوازند. ایشان آنقدر زیبا نواختند که فی البداهه جایزه ی پیانو را از نفر قبلی گرفتند و به ایشان اهدا کردند!
در میان موسیقی دانان غربی بیش از همه به باخ علاقه داشت و میگفتن:" موسیقی باخ آنقدر قشنگ است که انگار آدم دارد دارد با خدا حرف میزند." موسیقی بتهوون و شوبرت و شوپن و ویوالدی را نیز تحسین میکردند.

دکتر در بالا سمت چپ دوتا مونده به آخر ایستاده. ببخشید حوصله ی ویرایش عکس رو نداشتم!

11051

11058
تعدادی از افتخارات پروفسور :

راه اندازی اولین ژنراتور کشور به وسیله ی نصب تجهیزات بر روی یک آسیاب آبی، تفرش 1305

ساخت اولین رادیو در کشور، 1307 تهران

ساخت و راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور، تهران 1309

تاسیس اولین بیمارستان خصوصی در کشور به نام گوهرشاد (به یاد مادرشان)، 1309

ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی در ایران، تهران-مهرآباد 1310

طراحی، نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی کشور، 1311

تاسیس و ریاست انجمن فیزیک ایران، 1311

پیشنهاد و تدوین و تاسیس دانشگاه تهران و تاسیس دانشکده فنی و ریاست آن دانشکده، 1313

انتخاب واژه های دانشگاه و دانشکده بجای کالج، شرکت در کنفرانس بین المللی لایه ی اوزن، 1315
تاسیس دانشکده ی علوم دانشگاه تهران و تدریس در آن تا آخر عمر، 1321-1327 و 1330-1336

تاسیس بخش آکوستیک در دانشکده ی علوم دانشگاه تهران و مطالعه روی نت های موسیقی ایرانی، از 1325

راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور، 1328

ماموریت خلع ید دولت انگلیس از نفت ایران در دولت مصدق، 1320

اولین رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران، 1320

وزیر فرهنگ در دولت مصدق، 1320

پایه گذاری موسسه ی ژئوفیزیک دانشگاه تهران، 1330


پایه گذاری مرکز تحقیقات و تاسیس اولین راکتور اتمی کشور در دانشگاه تهران، 1330

تاسیس سازمان انرژی اتمی و عضو هیئت دائمی در کمیته ی بین المللی هسته ای!، 1330-1349



تدوین قانون استاندارد ایران و تاسیس موسسه ی استاندارد ایران، 1333

تاسیس اولین رصدخانه ی نوین در ایران، تاسیس مرکز عدسی سازی-دیدگانی-اپتیک کاربردی در دانشکده ی علوم دانشگاه تهران،1335

عضو هیوت علمی اتمی مسکو، 1345

تاسیس اولین مرکز مدرن تعقیب ******* ها در شیراز، 1335

عضو اولین مرکز اتمی فرانسه، 1347

راه اندازی اولین لیزر ایران، 1345

پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان، 1338

عضو دائمی در کمیته ی بین المللی فضا و ریاست گروه ممالک جهان سوم در کنقرانس بین المللی فضا، 1347-1341

خرید زمین در کره ی مریخ از جیب خودشان برای ایران!، 1346


اولین هولوگرام ایران (در گروه فیزیک دانشگاه تهران)، 1347

تاسیس موسسه ی موسیقی ایران در یک زیر زمین با تجهیزات روز دنیا در بلوار کشاورز، 1350

تشکیل و ریاست کمیته ی پژوهشی فضای ایران، 1360

استفاده از انرژی خورشیدی برای اولین بار در ایران، 1360

پژوهش در سیستم های هوش مصنوعی، 1362

تسلط به زبان های فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی
اشراف به زبان های سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی، ایتالیایی و روسی

ملاقات با دانشمندانی مثل بور، فرمی، بورن، فرمی، دیراک و شرودینگ برای بحث و تبادل نظر در مورد تئوری بی نهایت بودن ذرات و در نهایت ملاقات با اینشتینو اخذ درجه ی پروفسوری از ایشان

برگزیده شدن ایشان به عنوان مرد اول علمی جهان در سال 1990

دریافت لقب "پدر علم فیزیک و مهندسی ایران" در کنگره ی 60 سال فیزیک ایران


دریافت نشان "کوماندرو دولالوژیون دونور" (بالاترین مدرک علمی فرانسه) و "اوفیسیه دولالژیون دونور" به مناسبت اثبات تئوری بی نهایت بودن ذرات.

سرانجام ایشان در 12 شهریور 1371 پس از نود سال عمر پربرکت در بیمارستان دانشگاه ژنو و به هنگام معالجه ی قلبی در گذشتند. مقبره ی ایشان به خواسته ی خودشان در زادگاه خانوادگی در شهر دانشگاهی تفرش قرار دارد.

واقعاً جا داشت یه تاپیک جدا بزنم و کل کتاب رو بنویسم. روحش شاد

Dan
2012/07/17, 19:28
غیاث الدین جمشید کاشانی

11060

خواجه غیاث الدین جمشید بن مسعود کاشانی که در دنیای غرب به «الکاشی» (al-kashi) نامور است ازجمله این بزرگان و پرآواز گان است که شوربختانه با وجود شناخته شده بودنش نزد اندیشمندان و شرق شناسان غربی در میان ایرانیان همچنان گمنام و ناشناخته مانده است.

جمشید بن مسعود بن محمود بن محمد کاشانی، ریاضیدان و منجم معروف ایرانی است. جمشید ملقب به غیاث‌الدین، فرزند پزشکی کاشانی به نام مسعود حدود سال 790 قمری (1388 میلادی)، در کاشان چشم به جهان گشود. دوران کودکی و جوانی وی درست هم ‌زمان با اوج یورش‌های وحشیانه‌ی تیمور به ایران بود. با وجود این، جمشید در همین شرایط نیز به آموختن علم می پرداخت. او در آغاز عمر چون ذوق وافر و استعداد مخصوص و خارق العاده ای برای آموختن دروس ریاضی داشت، از تعقیب دانش پزشکی که پیشه خاندانی او بود چشم پوشیده و در پی آموختن ریاضی رفت. او همچنین به فراگیری علم ستاره شناسی نیز می پرداخت.

نخستین فعالیت علمی کاشانی، رصد خسوف در 12 ذیحجه‌ی 808 قمری، برابر با دوم ژوئن 1406 میلادی در کاشان است. غیاث‌الدین نخستین اثر علمی خود را در همین شهر و در 21 رمضان 809 قمری مطابق با اول مارس 1407 میلادی، یعنی دو سال پس از مرگ تیمور نوشت. چهار سال بعد در 813 قمری هنوز در کاشان بود و رساله‌ی مختصری به فارسی درباره‌ی علم هیأت(کیهان‌شناسی) نوشت. در 816 قمری کتاب نجومی مهم خود یعنی «زیج خاقانی» را به فارسی نوشت و به اُلُغْ بیگ، فرزند شاهرخ و نوه‌ی تیمور که در سمرقند به سر می‌برد، هدیه کرد.

کاشانی به احتمال قوی در 824 قمری به همراه معین‌الدین کاشانی (خواهرزاده ی وی) از کاشان به سمرقند رفت و چنان که خود در نامه‌هایش کم و بیش اشاره کرده، در پی‌ریزی رصدخانه‌ی سمرقند نقش اصلی را ایفا نمود. از همان آغازِ کار، وی را به ریاست آن ‌جا برگزیدند و تا پایان عمر در همین مقام بود. او سرانجام صبح روز چهارشنبه 19 رمضان 832 قمری برابر با 22 ژوئن 1429 میلادی بیرون شهر سمرقند و در محل رصدخانه درگذشت.

امین احمد رازی در کتاب «تذکره هفت اقلیم» می‌گوید که چون کاشانی چنان که باید و شاید آداب حضور در دربار را رعایت نمی‌کرد، الغ بیگ فرمان به قتل او داد. از نامه‌های کاشانی به پدرش چنین برمی‌آید که پدر به دلایلی از سرنوشت فرزند خود در دربار الغ بیگ نگران بود و در نامه یا نامه‌هایی، پسر را از خطرات معمول در دربار پادشاهان برحذر داشته و کاشانی نیز در پاسخ برای کاستن از نگرانی‌های پدر، نمونه‌های متعددی از توجه خاص الغ بیگ به خود را برای پدر شاهد آورده است.
11059

کاشانی روش هایی نوین برای انجام محاسبات مهم ریاضی ارائه داد و مقادیر برخی از کلیات مهم ریاضی مانند عدد پی را با نقد روش ارشمیدس، در نهایت دقت و با هفده رقم تقریب اعشاری در رساله محیطیه خود محاسبه کرد. شگفت آن که نتیجه برآورد و محاسبه او با نتایج محاسبات امروزی فقط در رقم هفدهم اختلاف دارد. به تعبیر پروفسور کندی، استاد برجسته دانشگاه کمبریچ، خواجه غیاث الدین عدد پی را چنان دقیق محاسبه کرد که اگر برای محاسبه محیط یک دایره با قطر 600000 اقطار زمین به کار رود اشتباه موجود باریکتر از یک تار موی اسب خواهد بود. نیازمند یادکرده است. او که بنا به نوشته میرخواند، نویسنده نامدار کتاب تاریخ «حبیب السیر»، عالمی بی بدیل بود و در علم هیات و ریاضی و فن نجوم نظیر نداشت، نخستین ریاضیدان تاریخ علم بود که کسرهای اعشاری را اختراع و ابداع نمود. وی برای تثبیت یک اساس تئوریک برای کسر اعشاری به تشریح و تبیین بهره گیری از آن ها در محاسبه مناطق، حجم ها و سایر مسائل هندسی پرداخت و برای تبدیل کسرهای عادی به کسرهای اعشار، قواعد و نمونه هایی ارائه داد. شمار قریب به اتفاق دانش پژوهان بر این باورند اگر رساله محیطیه او که ریاضیدانان و مورخان غربی آن را شاهکار فن نامیده اند و همچنین آرای واضح و روشن علمی او در مورد شناساندن کسرهای اعشاری انتشار یافته بود یک قرن و نیم پس از وی «فلمینگ»، «استیون» و «بورکی» در اروپا ناگزیر نمی گشتند که نیروی فکری و عملی خود را برای از نو یافتن آن کسرها به کار اندازند.

دیگر ابتکار و نوآوری خواجه غیاث الدین جمشید کاشانی که در دانش ریاضی و آنالیز اعداد کارهای درخشانی انجام داد و الگوریتم محاسبه ای ابداعی او به تعبیر پژوهشگران دانشگاه کمبریچ نشان از ظرافت، دقت و نظارت بسیار داشت، استخراج ریشه (N ام) اعداد است که روش او برای این کار همان روشی بود که اروپاییان بعدها در سده نوزدهم میلادی یافتند و به روش «روفینی - هورنر» موسوم است.

بطور کلی نوآوری ها و اختراعات این ریاضیدان و ستاره شناس بزرگ ایرانی را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

- اختراع کسرهای دهگانی (اعشاری)، گرچه کاشانی نخستین به کار برنده‌ی این کسرها نیست اما بی ‌تردید گسترش این کسرها را از او می دانیم.

- دسته‌بندی معادلات درجه‌ی اول تا چهارم و حل عددی معادلات درجه‌ی چهارم و بالاتر.

- محاسبه‌ی عدد «پی» . کاشانی در «الرسالة المُحیطیة» (ص 28 )، عدد پی را با دقتی که تا 150 سال پس از وی بی‌نظیر ماند محاسبه کرده است.

- تکمیل و تصحیح روش‌های قدیمی انجام چهار عمل اصلی و اختراع روش‌های جدیدی برای آن‌ها. در واقع، کاشانی را باید مخترع روش‌های کنونی انجام چهار عمل اصلی حساب ( به‌ ویژه ضرب و تقسیم) دانست.

- اختراع روش کنونی پیدا کردن ریشه‌ی n اُم عدد دلخواه. روش کاشانی در اصل همان روشی است که صدها سال بعد توسط پائولو روفینی (ریاضی‌دان ایتالیایی، 1765-1822میلادی )، و ویلیام جُرج هارنر (ریاضی‌دان انگلیسی، 1786-1837میلادی )، بار دیگر اختراع شد.

- اختراع روش کنونی پیدا کردن جذر (ریشه‌ی دوم) که در اصل ساده شده‌ی روش پیدا کردن ریشه‌‌ی n اُم است.

- ساخت یک ابزار رصدی. کاشانی ابزارِ رصدی جالبی اختراع کرد و آن را «طَبَقُ المَناطِقْ» نامید. رساله‌ای نیز به نام «نُزْهَةُ الحَدائِق» درباره‌ی چگونگی کار با آن نوشت.

- تصحیح زیج ایلخانی. کاشانی زیج خاقانی را نیز در تصحیح اشکالات زیج ایلخانی نوشت.

- نگارش مهم‌ترین کتاب درباره‌ی حساب. کتاب «مفتاح الحساب» کاشانی مهم‌ترین و مفصل‌ترین اثر درباره‌ی ریاضیات عملی و حساب در دوره‌ی اسلامی است.

- محاسبه‌ی جِیب (سینوس) یک درجه. کاشانی در رساله‌ی «وَتَر و جِیب» مقداری برای جِیبِ یک درجه به دست آورده که اگر آن را بر 60 تقسیم کنیم ، حاصل آن تا 17 رقم اعشاری با مقدار درست سینوس یک درجه موافق است.



آثار کاشانی

- سُلّمُ السَماء (نردبان آسمان) یا رساله‌ی کمالیه به زبان عربی. کاشانی در این رساله از قطر زمین و نیز قطر خورشید، ماه، سیارات، و ستارگان و فاصله‌ی آن ها از زمین سخن گفته است.

- مختصر در علم هیأت به زبان فارسی. وی در این رساله درباره‌ی مدراهای ماه، خورشید، ستارگان، و سیاره‌ها و چگونگی حرکت آن‌ها سخن گفته است.

- زیج خاقانی به زبان فارسی. این کتاب یکی از آثار مهم نجومی کاشانی به شمار می‌رود.

- شرح آلات رَ صَد به زبان فارسی.

- نُزْهَةُ الحَدائِق به زبان عربی. کاشانی در این رساله از دستگاهی به نام «طبق المناطق» را که اختراع خود وی بوده، شرح داده است. با این دستگاه می‌توان محل ماه و خورشید و پنج سیاره‌ی شناخته شده تا آن زمان و نیز فاصله‌ی هر یک از آن‌ها را تا زمین، و برخی پارامترهای سیاره‌ای دیگر را به دست آورد.

- ذِیلِ نزهة الحدائق

- تَلْخیصُ المِفْتاح به زبان عربی. این رساله، چنان که از نامش پیداست گزیده‌ی مفتاح الحساب کاشانی است. وی در مقدمه‌ی این رساله چنین آورده است: « اما بعد، نیازمندترین بندگان خداوند به بخشایش وی، جمشید ملقب به غیاث، پسر مسعود پزشک کاشانی، پسر محمود، که خداوند روزگارش را نیکو گرداند، گوید که چون از نگارش کتابم موسوم به مفتاح الحساب فارغ شدم، آن دسته از مطالب این کتاب را که دانستن آن‌ها برای نوآموزان واجب است در این مختصر گرد آوردم و آن را تلخیص المفتاح نامیدم.»

- الرِسالةُ المُحیطیة به زبان عربی. کاشانی این رساله را که یکی از مهم‌ترین آثار اوست در اواسط شعبان 827 قمری (ژوئیه‌ی 1424 میلادی) به پایان رسانده است. وی در این رساله نسبت محیط دایره به قطر آن، یعنی عدد پی ‌را به دست آورده است.

- وَتَر و جِیب. کاشانی این رساله‌ی را درباره‌ی چگونگی محاسبه‌ی جِیب یک درجه نوشته است. متأسفانه متن اصلی این رساله باقی نمانده اما از شرح‌هایی که بر آن نوشته‌اند می‌توان به مطالب آن پی برد.

- زیج تَسْهیلات. کاشانی این اثر را پیش از 830 قمری تألیف کرده است زیرا در مقدمه‌ی مفتاح الحساب از این کتاب نام برده(ص 36 ) ولی تا کنون وجود نسخه‌ای قطعی از آن گزارش نشده است.

کاشانی از دیدگاه دیگران

«پاول لوکی»، پژوهشگر برجسته‌ی آلمانی که بیش از هر مورخ دیگری در راه شناساندن اهمیت آثار ریاضی این دانشمند بزرگ به جهان علم کوشش کرده، درباره‌ی آثار کاشانی چنین آورده است: «پس از پژوهش درباره‌ی برخی آثار کاشانی، که خوشبختانه بیشتر آن‌ها در کتابخانه‌های شرق و غرب موجود است، او را ریاضی‌دانی هوشمند، مخترع، نَقّاد و صاحب افکار عمیق یافتم. کاشانی از آثار ریاضی‌دانان پیش از خود آگاه و بویژه در فن محاسبه و به کار بستن روش‌های تقریبی بسیار آگاه و چیره‌دست بوده است. اگر رساله‌ی محیطیه او به دست ریاضی‌دانان غربی معاصر وی رسیده بود، از آن پس مردم مغرب زمین از بعضی منازعات و تألیفات مبتذل درباره‌ی اندازه‌گیری دایره (=محاسبه‌ی عدد پی) بی‌نیاز می‌شدند. اگر نظریه‌ی واضح و روش علمی وی در مورد شناساندن کسرهای اعشاری انتشار یافته بود، فرانسوا وی‌یتْ ، اِستِوِن، و بورگی ناچار نمی‌شدند که یک قرن و نیم پس از کاشانی نیروی فکری و عملی خود را برای از نو یافتن این کسرها به کار اندازند.»

«اِدوارد اِستوارت کنِدی»، پژوهشگر برجسته‌ی آمریکایی، که مدتی نیز در ایران می‌زیست و با زبان فارسی آشنایی دارد درباره‌ی کاشانی چنین گفته است: «پیش از هر چیز باید گفت که کاشانی حاسبی زبردست بود و در این فن مهارت خارق العاده داشت. و شاهد این مدعا این است که وی با اعداد شصتگانی خالص به آسانی و روانی حساب می‌کرد. کسرهای اعشاری را اختراع نمود، روش تکراری را در حساب به طور کامل و پیگیر به کار می‌بست. با چیره دستی مراحل محاسبه را طوری تنظیم می‌نمود که بتواند حداکثر مقدار خطا را پیش‌بینی کند و در هر جا صحت اعمال را امتحان می‌کرد.»

«آدُلف یوشکویچ»، پژوهشگر مشهور روسیه در کتاب تاریخ ریاضیات در سده‌های میانه در باره کتاب ارزشمند کاشانی می‌نویسد: «مفتاح الحساب کتابی درسی، درباره‌ی ریاضیات مقدماتی است که استادانه تألیف شده و مؤلف آنچه را که طبقات مختلف خوانندگان کتاب بدان نیاز داشته‌اند، در نظر گرفته است. این کتاب از حیث فراوانی و تنوع مواد و مطالب و روانی بیان تقریباً در همه‌ی آثار ریاضی سده‌های میانه یگانه است.»

منبع : حیات نامه